گنجور

غزل شمارهٔ ۱۱۶۸

نشئهٔ‌گوشهٔ دل از دیر و حرم نمی‌رسد
سر به هزار سنگ زن درد بهم نمی‌رسد
آنچه ز سجده‌گل‌کند نیست به ساز سرکشی
من همه جا رسیده‌ام نی به قلم نمی‌رسد
نیست‌کسی ز خوان عدل بیش‌ربای قسمتش
محرم ظرف خود نه‌ای بهر تو کم نمی‌رسد
راحت‌ کس نمی‌شود زحمت دوش آگهی
خوابی اگر به پا رسد بر مژه خم نمی‌رسد
دعوی نفس باطل است رو به حقش حواله‌کن
مدعی دروغ را غیر قسم نمی‌رسد
تشنگی معاصی‌ام جوهر انفعال سوخت
بسکه رساست دامنم جبهه به نم نمی‌رسد
غیر قبول علم وفن چیست وبال مرد و زن
نامهٔ ‌کس سیاه نیست تا به رقم نمی‌رسد
دوری دامن تو کرد بس که ز طاقتم جدا
تا به ندامتی رسم دست به هم نمی‌رسد
هستی‌ و سعی پختگی خامی‌ فطرت است و بس
رنج مبرکه این ثمر جز به عدم نمی‌رسد
هیچ مپرس بیدل از خجلت نارسایی‌ام
لافم اگر جنون کند تا برسم نمی‌رسد

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نشئهٔ‌گوشهٔ دل از دیر و حرم نمی‌رسد
سر به هزار سنگ زن درد بهم نمی‌رسد
هوش مصنوعی: این بیت به بیان حالتی اشاره دارد که نشانه‌ایی از اشتیاق و درد عاطفی در دل وجود دارد، اما این احساسات و عشقی که در دل است، نمی‌تواند از مکان‌های مقدسی مانند دیر و حرم به او برسد و به نوعی این احساسات به سنگینی و سختی درونی اشاره دارد که به راحتی نمی‌توان با آن کنار آمد. در واقع، درد و رنج او به شدت است و به آسانی با هیچ چیز تسکین نمی‌یابد.
آنچه ز سجده‌گل‌کند نیست به ساز سرکشی
من همه جا رسیده‌ام نی به قلم نمی‌رسد
هوش مصنوعی: آنچه که از سجده خاک به وجود آمده است، برای من که در حال سرکشی هستم، در همه جا قابل دسترسی است و حتی قلم هم قادر به توصیف آن نیست.
نیست‌کسی ز خوان عدل بیش‌ربای قسمتش
محرم ظرف خود نه‌ای بهر تو کم نمی‌رسد
هوش مصنوعی: هیچ‌کس از خوان نعمت خدا بهره‌مند نمی‌شود، جز آنانی که به ظرف خود آشنا هستند. برای تو هیچ کمبودی وجود ندارد و هرچه در نظر داری، به تو خواهد رسید.
راحت‌ کس نمی‌شود زحمت دوش آگهی
خوابی اگر به پا رسد بر مژه خم نمی‌رسد
هوش مصنوعی: هیچ‌کس از زحمت و تلاش راحت نمی‌شود. اگر خواب و راحتی به پا رسد، می‌توان گفت که این خواب به دشواری‌ و رنجی که پیش‌تر بوده، نمی‌رسد. در واقع، آرامش و آسودگی بدون تلاش به دست نمی‌آید.
دعوی نفس باطل است رو به حقش حواله‌کن
مدعی دروغ را غیر قسم نمی‌رسد
هوش مصنوعی: ادعای نفس و خودخواهی بی‌اساس است، به حقیقت اشاره کن. مدعی دروغین به چیزی جز قسم و سوگند نمی‌رسد.
تشنگی معاصی‌ام جوهر انفعال سوخت
بسکه رساست دامنم جبهه به نم نمی‌رسد
هوش مصنوعی: تشنگی گناهانم باعث شده که اثرات منفی آن در من بسیار عمیق باشد و به قدری شدید است که دیگر نمی‌توانم به راحتی خود را کنترل کنم. به همین دلیل، نمی‌توانم به حالت پاکی و آرامش دست یابم.
غیر قبول علم وفن چیست وبال مرد و زن
نامهٔ ‌کس سیاه نیست تا به رقم نمی‌رسد
هوش مصنوعی: علم و مهارت را اگر نپذیری، بر هر مرد و زنی بار سنگینی خواهد بود. نامه هیچ انسانی به خودی خود سیاه نیست، مگر اینکه به دستان یک فرد نااهل برسد.
دوری دامن تو کرد بس که ز طاقتم جدا
تا به ندامتی رسم دست به هم نمی‌رسد
هوش مصنوعی: فاصله‌ای که از تو دارم به اندازه‌ای زیاد است که دیگر نمی‌توانم تاب بیاورم. به خاطر ندامتی که دارم، نمی‌توانم به تو دست پیدا کنم.
هستی‌ و سعی پختگی خامی‌ فطرت است و بس
رنج مبرکه این ثمر جز به عدم نمی‌رسد
هوش مصنوعی: هستی و تلاش، نشانه‌ای از کامل شدن و رشد فطرت انسانی است و فقط رنج و زحمت در این مسیر می‌توانند به نتیجه‌ای ملموس برسند. در غیر این صورت، هیچ ثمری به دست نخواهد آمد.
هیچ مپرس بیدل از خجلت نارسایی‌ام
لافم اگر جنون کند تا برسم نمی‌رسد
هوش مصنوعی: هیچ چیز نپرس از من، بیدل، دربارهٔ شرم و کمبودهایم. هرچند که ادعا می‌کنم اگر دیوانگی وجود داشته باشد، می‌توانم به هدفم برسم، اما در واقع هرگز به آن دست نخواهم یافت.