گنجور

غزل شمارهٔ ۱۱۶۳

زبرگردون آنچه ازکشت تو و من می‌رسد
دانه تا آید به پیش چشم خرمن می‌رسد
زبن نفسهایی‌که از غیبت مدارا می کنند
غره ی فرصت مشو سامان رفتن می‌رسد
انتظار حاصل این باغ پر بی‌دانشی‌ست
ما ثمر فهمیده‌ایم و بار بستن می‌رسد
این من و ما شوخی ساز ندامتهای ماست
خامشی بر پرده چون‌ گردد به شیون می‌رسد
نور خورشید ازل در عالم موهوم ما
ذره می‌گردد نمایان تا به روزن می‌رسد
رفته رفته بدر می‌گردد هلال ناتوان
سعی چاک جیب ما آخر به دامن می‌رسد
با فقیران ناز خشکی ننگ تحصیل غناست
چرب و نرمی‌ کن اگر نانت به روغن می‌رسد
درکمین خلق غافل‌گر همین صوت و صداست
آخر این‌کهسار سنگش بر فلاخن می‌رسد
دعوی دانش بهل از ختم کار آگاه باش
معرفت اینجا به خود هم بعد مردن می‌رسد
مقصد سعی ترددها همین واماندگیست
هرکه هرجا می رسد تا نارسیدن می‌رسد
زندگی دارد چه مقدار انتظار تیغ مرگ
اندکی تا سرگران شد خم به‌گردن می‌رسد
مشت خاکی بیدل ازتقلید گردون شرم دار
دست قدرت ‌کی به این برج مثمن می‌رسد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زبرگردون آنچه ازکشت تو و من می‌رسد
دانه تا آید به پیش چشم خرمن می‌رسد
هوش مصنوعی: هر آنچه که نتیجه تلاش‌های ماست، در نهایت به ما می‌رسد و ما می‌توانیم آن را ببینیم و در برابر خود داشته باشیم.
زبن نفسهایی‌که از غیبت مدارا می کنند
غره ی فرصت مشو سامان رفتن می‌رسد
هوش مصنوعی: از افرادی که تنها با غیبت کردن و تحمل اوضاع، در صدد استفاده از فرصت‌ها هستند، غافل نشو چرا که زمان برای سامان یافتن به سر می‌رسد و شرایط عوض می‌شود.
انتظار حاصل این باغ پر بی‌دانشی‌ست
ما ثمر فهمیده‌ایم و بار بستن می‌رسد
هوش مصنوعی: انتظار در این باغ پر از نادانی نتیجه‌ای ندارد؛ ما تنها می‌توانیم برداشت‌های درست را درک کنیم و زمان بارآوری به ما نزدیک می‌شود.
این من و ما شوخی ساز ندامتهای ماست
خامشی بر پرده چون‌ گردد به شیون می‌رسد
هوش مصنوعی: این من و ما به نوعی بازی است که ناشی از پشیمانی‌های ماست. وقتی سکوت بر صحنه حاکم می‌شود، ناله و فریاد به وقوع می‌پیوندد.
نور خورشید ازل در عالم موهوم ما
ذره می‌گردد نمایان تا به روزن می‌رسد
هوش مصنوعی: نور خورشید جاودانه در دنیای خیالی ما به مانند ذراتی در حال حرکت است تا اینکه به دریچه‌ای برسد و نمایان شود.
رفته رفته بدر می‌گردد هلال ناتوان
سعی چاک جیب ما آخر به دامن می‌رسد
هوش مصنوعی: به تدریج ماه هلالی که ناتوان است، به سمت کمال می‌رود و تلاش ما در جمع کردن مال و ثروت در نهایت به بهره‌برداری خواهد رسید.
با فقیران ناز خشکی ننگ تحصیل غناست
چرب و نرمی‌ کن اگر نانت به روغن می‌رسد
هوش مصنوعی: با فقیران طوری رفتار کن که نکند به خاطر پول و ثروت خود طلبکار باشی. اگر در زندگی‌ات از ثروت و نعمت بهره‌مند هستی، باید با مهربانی و نرمی با دیگران برخورد کنی، نه اینکه بین خود و آن‌ها فاصله ایجاد کنی.
درکمین خلق غافل‌گر همین صوت و صداست
آخر این‌کهسار سنگش بر فلاخن می‌رسد
هوش مصنوعی: در انتظار ایجاد آگاهی در میان مردم غافل، همین صداها و نغمه‌ها وجود دارد و در نهایت این که قدرت و تاثیر این صداها به صورت پرتاب سنگ در فلاخن به نتایج مشخصی می‌رسد.
دعوی دانش بهل از ختم کار آگاه باش
معرفت اینجا به خود هم بعد مردن می‌رسد
هوش مصنوعی: تظاهر به دانش و دانایی را کنار بگذار، چرا که پایان کار، حقیقت را روشن می‌کند. آگاهی و معرفت واقعی فراتر از زندگی و حتی پس از مرگ نیز ادامه دارد.
مقصد سعی ترددها همین واماندگیست
هرکه هرجا می رسد تا نارسیدن می‌رسد
هوش مصنوعی: هدف از تلاش‌ها و سفرها، رسیدن به حالتی است که در نهایت ممکن است باعث رکود و بی‌حرکتی شود. هر شخص در هر نقطه‌ای که به آن می‌رسد، در نهایت به عدم رسیدن و ناکامی می‌انجامد.
زندگی دارد چه مقدار انتظار تیغ مرگ
اندکی تا سرگران شد خم به‌گردن می‌رسد
هوش مصنوعی: زندگی پر از انتظار است و مرگ نزدیک است، و زمانی که به آن لحظه می‌رسیم، باید آرام و با فروتنی گردن خم کنیم.
مشت خاکی بیدل ازتقلید گردون شرم دار
دست قدرت ‌کی به این برج مثمن می‌رسد
هوش مصنوعی: ای بیدل، تو که از خاک ساخته شده‌ای، از تقلید آسمان شرم کن؛ زیرا قدرتی که از آن برخوردار است، چگونه می‌تواند به این مقام و مرتبه‌ی عالی برسد؟