غزل شمارهٔ ۱۱۵۹
سَحَرِ طلوعِ گلِ دعا که مرادِ اهلِ هِمَم رسد
دلِ سردِ مردهٔ حرص را همه دودِ آه و اَلَم رسد
هوس حلاوه حرص و کد سحر و گل دگر آورد
که دم وداع حواس کس کمر و کلاه و علم رسد
دل طامع و گلهٔ عطا، دم گرم و سرد سوالها
که دهد مراد گدا مگر مدد دوام کرم رسد
سر حرص و مصدر دردسر مسرا گل گهر دگر
که هلاک حاصل مال را همه دم ملال درم رسد
سر و کار عالمِ مردهدم هوس مطالعه کرد کم
که علوّ گرد هوا علم همه در سواد عدم رسد
دل سادهٔ هوس و هوا همه را مسلم مدعا
ره دور گرد امل اگر گره آورد گهرم رسد
که دهد مصالح کام دل که دمد دگر گل طالعم
سحر ار دمد رمد آورد، عسل ار دهد همه سم رسد
رگ و هم علم و عمل گسل، مگسل حلاوه درد دل
که مراد اگر همه دل رسد، دل درد و حوصله کم رسد
رم طور مصرع بیدلم، دم و دود سلسلهام رسا
کمک دو عالم امل دمد که سراسر علمم رسد
غزل شمارهٔ ۱۱۵۸: جایی که شکوهها به صف زیر و بم رسدغزل شمارهٔ ۱۱۶۰: تا ز عبرت سر مژگان به خمیدن نرسد
اطلاعات
وزن: متفاعلن متفاعلن متفاعلن متفاعلن
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سَحَرِ طلوعِ گلِ دعا که مرادِ اهلِ هِمَم رسد
دلِ سردِ مردهٔ حرص را همه دودِ آه و اَلَم رسد
هوش مصنوعی: در هنگام سپیدهدم، زمانی که دعای اهل تلاش و کوشش به ثمر میرسد، دلهای بیحرکت و کهنهای که فقط به دنبال منافع دنیایی هستند، به شدت متاثر از غم و اندوه میشوند.
هوس حلاوه حرص و کد سحر و گل دگر آورد
که دم وداع حواس کس کمر و کلاه و علم رسد
هوش مصنوعی: میل به شیرینی و حرص بر کار و عشق به گل، برای او شکوه و زیبایی به ارمغان آورده است؛ زیرا در لحظه وداع، هیچ کس متوجه کمر و کلاه و شناخت خود نیست.
دل طامع و گلهٔ عطا، دم گرم و سرد سوالها
که دهد مراد گدا مگر مدد دوام کرم رسد
هوش مصنوعی: دل آرزوها و درخواستهای فراوان دارد، ولی با وجود این، در پاسخ به سوالاتش، هم سرما و هم گرمایی وجود دارد. آیا ممکن است که خواستههای نیازمندان برآورده شود، مگر اینکه لطف و رحمت مداوم به آنها برسد؟
سر حرص و مصدر دردسر مسرا گل گهر دگر
که هلاک حاصل مال را همه دم ملال درم رسد
هوش مصنوعی: بسیاری از افراد به خاطر حرص و طمع، خود را به دردسر میاندازند و به جای لذت بردن از زندگی، دائما نگران از دست دادن مال و ثروت خود هستند، در حالی که این نگرانی تنها منجر به ناراحتی و بیقراری میشود.
سر و کار عالمِ مردهدم هوس مطالعه کرد کم
که علوّ گرد هوا علم همه در سواد عدم رسد
هوش مصنوعی: دانشمندانی که در آستانه مرگ هستند، کمتر به مطالعه و پژوهش میپردازند؛ زیرا بالا بودن مقام و دانش، در نهایت به عدم و نیستی میرسد.
دل سادهٔ هوس و هوا همه را مسلم مدعا
ره دور گرد امل اگر گره آورد گهرم رسد
هوش مصنوعی: دل سادهای که پر از آرزوهاست، همه چیز را به عنوان حقیقت میگرداند. اگر بر سر دوراهی آرزوها قرار بگیرد و سختیهایی به او برسد، در نهایت به هدف و خواستهاش خواهد رسید.
که دهد مصالح کام دل که دمد دگر گل طالعم
سحر ار دمد رمد آورد، عسل ار دهد همه سم رسد
هوش مصنوعی: اگر کسی بتواند زمینههای خوشبختی را برای من فراهم کند، اگر طالع خوش من دوباره درخشان شود و اگر از عسل شیرینتر برایم بیاورد، پس حتی اگر سم هم بدهد، هیچ مشکلی نخواهد بود.
رگ و هم علم و عمل گسل، مگسل حلاوه درد دل
که مراد اگر همه دل رسد، دل درد و حوصله کم رسد
هوش مصنوعی: هرچند که علم و عمل مهم هستند، اما نباید عواطف و احساسات را نادیده گرفت. حتی اگر همه چیز به خوبی پیش برود، اگر دل و احساسات آدم مورد توجه قرار نگیرد، ممکن است هنوز هم دچار درد و بیحوصلگی شود.
رم طور مصرع بیدلم، دم و دود سلسلهام رسا
کمک دو عالم امل دمد که سراسر علمم رسد
هوش مصنوعی: دل من در جستجوی عشق زیباست و در حال تقاضا و دعای کمک هستم تا دانش و معرفت به سراغم بیایند و همهجا را پر کنند.
حاشیه ها
1401/10/06 17:01
کژدم
به جز تخلص بیدل هیچ واژهٔ دیگری در این غزل نقطه ندارد!