غزل شمارهٔ ۱۱۵۴
همّت از گردنکشی مشکل به استغنا رسد
برخم تسلیم زن تا سر به پشتپا رسد
تا ز مستی تردماغی، انفعال آماده باش
آخر از صهبا خمی برگردن مینا رسد
فطرت آفتهاکشد تا نقش بربندد درست
اولین جام شکست از شیشه بر خارا رسد
غافل ازکیفیت پیغام یکتایی مباش
قاصد او میرسد هرجا دماغ ما رسد
عالمی را بیبضاعت کرد سودای شعور
نقدی از خود کم کند هرکس به جنسی وارسد
راحت آبادی که وحشت بانی آثار اوست
گرکسی تا پای دیوارش رسد صحرا رسد
نور شمع عزتم اما در این ظلمتسرا
عالمی پهلو تهی سازدکه بر من جا رسد
همچو بوی غنچه از ضعفیکه دارم در کمین
امشبم گر جان رسد بر لب نفس فردا رسد
پیکرم چون شمع از ننگ زمینگیری گداخت
سر به ره میافکنم تا پا به خواب پا رسد
همنشینان زین چمن رفتند من هم بعد از این
بشکنم رنگیکه فریادم به آن گلها رسد
غنچه شو بوی گل طرز کلامم نازک است
بیتأمل نیست ممکن کس به این انشا رسد
خودسری بیدل چه مقدار آبیار وهمهاست
سرو زین اندام میخواهد به آن بالا رسد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
همّت از گردنکشی مشکل به استغنا رسد
برخم تسلیم زن تا سر به پشتپا رسد
هوش مصنوعی: اگر انسان با اراده و تلاش خود، از حالت خودخواهی و مغرور بودن فاصله بگیرد و تسلیم شرایط و واقعیتها شود، میتواند به مقامی رفیع و بینیازی دست یابد.
تا ز مستی تردماغی، انفعال آماده باش
آخر از صهبا خمی برگردن مینا رسد
هوش مصنوعی: تا وقتی که مستی و سرخوشی دارم، باید منتظر باشی که آخرین آثار این سرمستی، یعنی خمی که از شراب بر گردن مینا میافتد، به من برسد.
فطرت آفتهاکشد تا نقش بربندد درست
اولین جام شکست از شیشه بر خارا رسد
هوش مصنوعی: ذات طبیعی انسان به زحمت و سختی، اثرات خود را به جا میگذارد. در واقع، وقتی اولین بار جامی که از شیشه درست شده بر سنگ بیفتد و بشکند، نشانهای از این تلاش و شکست است.
غافل ازکیفیت پیغام یکتایی مباش
قاصد او میرسد هرجا دماغ ما رسد
هوش مصنوعی: از کیفیت و معنای پیام یکتایی غافل نباش، چرا که فرستاده او به هر جایی که ما به آن فکر کنیم، میرسد.
عالمی را بیبضاعت کرد سودای شعور
نقدی از خود کم کند هرکس به جنسی وارسد
هوش مصنوعی: شخصی متوجه میشود که در پی کسب دانش و شعور، نیازهای مادی و دنیوی خود را کاهش دهد. این به این معناست که هر کس که به حقیقتی عمیق و ارزشمند دست پیدا کند، باید از وابستگی به چیزهای مادی فاصله بگیرد و در عوض به غنای روحی و فکری خود بپردازد.
راحت آبادی که وحشت بانی آثار اوست
گرکسی تا پای دیوارش رسد صحرا رسد
هوش مصنوعی: آرامش و آسایش جایی که ترس و ناامنی در آن وجود دارد، هرگز نمیتواند واقعی باشد؛ زیرا اگر کسی به دیوار آنجا نزدیک شود، نقش بیابان و خشکی نمایان میشود.
نور شمع عزتم اما در این ظلمتسرا
عالمی پهلو تهی سازدکه بر من جا رسد
هوش مصنوعی: شمعی که نماد عزت من است، در این تاریکی به قدری روشنایی میافروزد که وسعتش میتواند جایی برای من فراهم کند.
همچو بوی غنچه از ضعفیکه دارم در کمین
امشبم گر جان رسد بر لب نفس فردا رسد
هوش مصنوعی: چون بوی غنچه، من به دلیل ضعفی که دارم، در حال انتظار برای شب هستم. اگر جانم به لب برسد، فردا که میشود، نفس جدیدی خواهم کشید.
پیکرم چون شمع از ننگ زمینگیری گداخت
سر به ره میافکنم تا پا به خواب پا رسد
هوش مصنوعی: بدن من همچون شمع از خجالت زمینگیر بودن میسوزد، سرم را به زمین میگذارم تا وقتی که پاهایم به خواب بروند.
همنشینان زین چمن رفتند من هم بعد از این
بشکنم رنگیکه فریادم به آن گلها رسد
هوش مصنوعی: رفقای من از این باغ رفتهاند و من نیز پس از این تصمیم دارم رنگی را بشکنم که صدای فریاد من به آن گلها برسد.
غنچه شو بوی گل طرز کلامم نازک است
بیتأمل نیست ممکن کس به این انشا رسد
هوش مصنوعی: مثل غنچهای شو و بوی گل را استشمام کن، زیرا شیوه سخن گفتن من لطیف و ظریف است و بدون تامل هیچکس به این نوع بیان نخواهد رسید.
خودسری بیدل چه مقدار آبیار وهمهاست
سرو زین اندام میخواهد به آن بالا رسد
هوش مصنوعی: خودسری و سرکشی بیدل چقدر به او کمک میکند تا در میان بزرگترین ها مانند سرو خوش اندام قد علم کند و به آن بلندی برسد.