گنجور

غزل شمارهٔ ۱۱۴۵

خرد به عشق‌ کند حیله‌ساز جنگ و گریزد
چو حیز تیغ حریف آورد به چنگ و گریزد
به ننگ مرد ازین بیشتر گمان نتوان برد
قیامتی ‌که بزه باشدش خدنگ و گریزد
نگارخانهٔ امکان به و‌حشتی‌ست که گردون
کشند زره‌رزوشبش صورت پلنگ وگریزد
کنار امن مجویید از آن محیط که موجش
ز جیب خود به ‌در آرد سر نهنگ و گریزد
ازین قلمرو حیرت چه ممکن است رهایی
مگر کسی قدم انشا کند ز رنگ و گریزد
ز انس طرف نبستم به قید عالم صورت
چو مؤمنی ‌که دلش ‌گیرد از فرنگ وگریزد
دل رمیدهٔ عاشق بهانه‌جوست به رنگی
که شیشه‌گر شکنی بشنود ترنگ و گریزد
سپندوار فتاده‌ست عمر نعل در آتش
بهوش باش مبادا زند شلنگ و گریزد
کدام سیل نهاده‌ست روم به خانهٔ چشمم
که اشک آبله بندد به پای لنگ و گریزد
رمیدنی‌ست ز شور زمانه رو به قفایم
چو کودکی‌ که سگی را زند به سنگ و گریزد
مخوان به موج ‌گهر قصهٔ تعلق بیدل
مباد چون نفس از دل شود به تنگ و گریزد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خرد به عشق‌ کند حیله‌ساز جنگ و گریزد
چو حیز تیغ حریف آورد به چنگ و گریزد
هوش مصنوعی: عقل در برابر عشق، حیله‌گر می‌شود و از میدان مبارزه فرار می‌کند، مانند کسی که وقتی چنگال حریف را می‌بیند، به سرعت می‌گریزد.
به ننگ مرد ازین بیشتر گمان نتوان برد
قیامتی ‌که بزه باشدش خدنگ و گریزد
هوش مصنوعی: مردی که در برابر ننگ و عیب خود نمی‌ایستد، نمی‌تواند به چیزهایی که از او سر زده است اتکا کند. اگر خطایی مرتکب شده، باید با آن روبرو شود و از آن فرار نکند.
نگارخانهٔ امکان به و‌حشتی‌ست که گردون
کشند زره‌رزوشبش صورت پلنگ وگریزد
هوش مصنوعی: محیطی که در آن امکانات وجود دارد، به گونه‌ای ترسناک است که دنیا برای حفظ خود، مانند پوششی به چهره‌اش زره می‌پوشد و از حوادث وحشتناک فرار می‌کند.
کنار امن مجویید از آن محیط که موجش
ز جیب خود به ‌در آرد سر نهنگ و گریزد
هوش مصنوعی: به دنبال یک مکان امن نباشید، چرا که در چنین فضایی، خطرات بزرگ و غیرمنتظره‌ای ممکن است به وجود بیاید و شما را ناگهان تحت تاثیر قرار دهد.
ازین قلمرو حیرت چه ممکن است رهایی
مگر کسی قدم انشا کند ز رنگ و گریزد
هوش مصنوعی: از این دنیای شگفتی چگونه ممکن است آزاد شویم، مگر اینکه کسی با افکاری نو و خلاقانه به میان بیاید و از آنچه جامه را رنگین می‌کند، فرار کند.
ز انس طرف نبستم به قید عالم صورت
چو مؤمنی ‌که دلش ‌گیرد از فرنگ وگریزد
هوش مصنوعی: من از محبت و نزدیکی بی‌خبر نیستم، درست مثل مؤمنی که از دنیا و ظواهر آن دل‌تنگ می‌شود و از آنها فاصله می‌گیرد.
دل رمیدهٔ عاشق بهانه‌جوست به رنگی
که شیشه‌گر شکنی بشنود ترنگ و گریزد
هوش مصنوعی: دل عاشق که دائماً در جستجوی بهانه است، به رنگی که شیشه‌ساز می‌بیند فرار می‌کند و از صدای شکستن می‌ترسد.
سپندوار فتاده‌ست عمر نعل در آتش
بهوش باش مبادا زند شلنگ و گریزد
هوش مصنوعی: عمر به سرعت در حال گذر است و مانند نعل که در آتش قرار می‌گیرد، باید مراقب باشی که فرصت‌ها را از دست ندهی و بی‌احتیاطی نکنی تا باعث فرار آنها نشود.
کدام سیل نهاده‌ست روم به خانهٔ چشمم
که اشک آبله بندد به پای لنگ و گریزد
هوش مصنوعی: کدام سیل باعث شده که شهر روم در چشمانم جاری شود و اشک‌ها مانند آبله به پای لنگ من بند بیندازند و گریزان شوند؟
رمیدنی‌ست ز شور زمانه رو به قفایم
چو کودکی‌ که سگی را زند به سنگ و گریزد
هوش مصنوعی: من از هیاهوی دنیا فرار می‌کنم، مثل کودکی که وقتی سگی به او نزدیک می‌شود با سنگ به آن می‌زند و فرار می‌کند.
مخوان به موج ‌گهر قصهٔ تعلق بیدل
مباد چون نفس از دل شود به تنگ و گریزد
هوش مصنوعی: به دنبال داستان‌های وابستگی نباش، چرا که چون نفس از دل تنگ شود، به پرهیز و فرار می‌پردازد.

حاشیه ها

1393/04/14 13:07
hashem

کشند زره‌رزوشبش صورت پلنگ وگریزد
کشند روزوشبش صورت پلنگ وگریزد