گنجور

غزل شمارهٔ ۱۱۴۰

بهار حیرت‌ست اینجا نه‌گل نی جام می‌خیزد
ز هستی تا عدم یک دیدهٔ بادام می‌خیزد
خروش فتنه زان چشم جنون آشام می‌خیزد
که جوش ‌الامان از جان خاص و عام می‌خیزد
دلیل شوق نیرنگ تماشای که شد یارب
که آب از آینه چون اشک بی‌آرام می‌خیزد
چه امکان‌ست صید خاکساران فنا کردن
به راه انتظار ما غبار از دام می‌خیزد
به‌طوف مدعا چون ناله عریان شو که عاشق را
فسردنها ز طوف جامهٔ احرام می‌خیزد
هوای پختگی داری کلاه فقر سامان‌کن
که از تاج سرافرازان خیال خام می‌خیزد
ز نادانی حباب باده می‌نامند بیدردان
به دیدار تو چشم حیرتی‌ کز جام می‌خیزد
نفس در دل شکستم شعله زد دود دماغ من
هوا در خانه می‌دزدم غبار از بام می‌خیزد
رمیدن برنمی‌تابد هوای عالم الفت
چو جوش سبزه ‌گرد این بیابان رام می‌خیزد
درین مزرع که دارد ریشه از ساز گرفتاری
اگر یک دانه افتد بر زمین صد دام می‌خیزد
دماغ جاده‌پیمایی ندارد رهرو شوقت
شرر اول قدم از خود به جای‌گام می‌خیزد
ر بس در آرزوی می سرا ‌پا حسرتم بیدل
نفس تا بر لبم آید صدای جام می‌خیزد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بهار حیرت‌ست اینجا نه‌گل نی جام می‌خیزد
ز هستی تا عدم یک دیدهٔ بادام می‌خیزد
هوش مصنوعی: در اینجا بهار به‌گونه‌ای شگفت‌آور است و نه اینکه گل‌ها و نوشیدنی‌ها به‌معنی معمول خود وجود دارند. هر چیزی از وجود به عدم می‌رد و در این میان، تنها یک چشم شگفت‌انگیز مانند بادام از این دگرگونی‌ها برمی‌خیزد.
خروش فتنه زان چشم جنون آشام می‌خیزد
که جوش ‌الامان از جان خاص و عام می‌خیزد
هوش مصنوعی: آشوب و جنجال از نگاهی سر می‌زند که همه را تحت تأثیر قرار می‌دهد و باعث درگیری و نگرانی در دل افراد عادی و خاص می‌شود.
دلیل شوق نیرنگ تماشای که شد یارب
که آب از آینه چون اشک بی‌آرام می‌خیزد
هوش مصنوعی: دلیل عشق و شوقی که در دل دارم، نگاه به زیبایی است که آهسته و بی‌قرار مانند اشکی از آینه سرازیر می‌شود.
چه امکان‌ست صید خاکساران فنا کردن
به راه انتظار ما غبار از دام می‌خیزد
هوش مصنوعی: آیا می‌شود خاکیانی را که به فنا رفته‌اند، به دام انداخت و در مسیر انتظار ما، غبار و آثارشان برمی‌خیزد؟
به‌طوف مدعا چون ناله عریان شو که عاشق را
فسردنها ز طوف جامهٔ احرام می‌خیزد
هوش مصنوعی: به شدت احساسات و خواسته‌های خود را بیان کن و در فضایی آزاد و بدون پوشش بروز ده. زیرا عشق واقعی از رنج و درد ناشی می‌شود و عاشق باید از محدودیت‌ها و قید و بندها رها شود تا به درک عمیق‌تری از عشق دست پیدا کند.
هوای پختگی داری کلاه فقر سامان‌کن
که از تاج سرافرازان خیال خام می‌خیزد
هوش مصنوعی: در دل خود تمایل به بلوغ و رشد داری، پس برای رفع نیازهای خود از فقر و تنگدستی بهره ببر، زیرا افکار بی‌اساس و توهمات بزرگی که در ذهن برخی از مرفهان وجود دارد، تنها از یک خیال و آرزو نشأت می‌گیرد.
ز نادانی حباب باده می‌نامند بیدردان
به دیدار تو چشم حیرتی‌ کز جام می‌خیزد
هوش مصنوعی: برخی از افراد نادان به اشتباه حباب‌های باده را زیبا و شگفت‌انگیز می‌نامند. اما برای کسانی که درد عشق را تجربه کرده‌اند، دیدن تو موجی از حیرت را ایجاد می‌کند که همانند عطر و بوی باده از جام بلند می‌شود.
نفس در دل شکستم شعله زد دود دماغ من
هوا در خانه می‌دزدم غبار از بام می‌خیزد
هوش مصنوعی: در دل من شعله‌ای روشن شده و از آن دودی به‌وجود آمده است. من در فضای خانه‌ای که در آن زندگی می‌کنم، به آرامی در حال تنفس هستم و غبار از بالای بام بلند می‌شود.
رمیدن برنمی‌تابد هوای عالم الفت
چو جوش سبزه ‌گرد این بیابان رام می‌خیزد
هوش مصنوعی: عشق و دوستی در جهان چنان قوی و پرشور است که مانند سبزه‌های جوشیده از زمین، نمی‌تواند در برابر وسوسه‌های زندگی ایستادگی کند. این احساسات قوی به سادگی و آرامی از دل بیابان برمی‌خیزند و در دل و جان آدمی نفوذ می‌کنند.
درین مزرع که دارد ریشه از ساز گرفتاری
اگر یک دانه افتد بر زمین صد دام می‌خیزد
هوش مصنوعی: در این دنیای پر از مشکلات و گرفتاری‌ها، اگر یک نقطه ضعف یا مشکل کوچک به وجود آید، عواقب و دام‌های زیادی به دنبال آن خواهد آمد.
دماغ جاده‌پیمایی ندارد رهرو شوقت
شرر اول قدم از خود به جای‌گام می‌خیزد
هوش مصنوعی: آدمی که در راه خود پیش می‌رود، اگر شوق و انگیزه نداشته باشد، نمی‌تواند قدم‌های مؤثری بردارد. در واقع، اولین قدم‌ها از درون خود او نشأت می‌گیرند و برای حرکت در مسیر زندگی، باید از عشق و علاقه‌اش بهره‌مند شود.
ر بس در آرزوی می سرا ‌پا حسرتم بیدل
نفس تا بر لبم آید صدای جام می‌خیزد
هوش مصنوعی: من همیشه در آرزوی می نوشیدم و در تمام وجودم حسرت به دل دارم، به طوری که نفس من چنان فشاری به گردنم می‌آورد که گویی صدای جام شراب در قلبم می‌تپد.