غزل شمارهٔ ۱۱۳۸
چوگوهر قطرهام تاکی به آب افتدکه برخیزد
زمانی کاش در پای حباب افتد که برخیزد
جهانیگشت از نامحرمی پامال افسردن
به فکر خود کسی زین شیخ و شاب افتد که برخیزد
به اقبال فنا هم ننگ دارد فطرت از دونان
مبادا سایهای در آفتاب افتد که برخیزد
ز تقوا دامن عزلتگرفت وخاک شد زاهد
مگر چون شور مستی درشراب افتدکه برخیزد
بهحشر خواجه مپسند ای فلک غیر از زمینگری
مباد این خر مکرر در خلاب افتدکه برخیزد
فسون شیشه، ما را ازپری نومیدکرد آخر
بهرویکس محالاست ایننقابافتدکه برخیزد
تحمل خجلت خفت نمیچیند درین محفل
سپند ما چرا دراضطراب افتد که برخیزد
درپن صحرا عروج ناز هرگردیست دامانی
سر ما هم به فکر آن رکاب افتد که برخیزد
حیا مشکل که گیرد دامن رنگ چمن خیزش
چوگل هرچند این آتش در آب افتدکه برخیزد
ز لنگرداری رسم توقع آب میگردم
خدایا بختمن چندان به خواب افتدکه برخیزد
نهان در آستین یأس دارم چون سحر دستی
غبار من دعای مستجاب افتدکه برخیزد
نمو ربطی ندارد با نهال مدعا بیدل
مگر آتش درین دیر خراب افتدکه برخیزد
غزل شمارهٔ ۱۱۳۷: چو شمع از ساز من دیگرکدام آهنگ برخیزدغزل شمارهٔ ۱۱۳۹: چه غفلت یارب از تقریر یأس انجام میخیزد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چوگوهر قطرهام تاکی به آب افتدکه برخیزد
زمانی کاش در پای حباب افتد که برخیزد
هوش مصنوعی: من مانند یک مروارید هستم که تا زمانی در آب میمانم و به زندگی ادامه میدهم، اما آرزویم این است که روزی از دل حبابی خارج شوم و به آزادی برسم.
جهانیگشت از نامحرمی پامال افسردن
به فکر خود کسی زین شیخ و شاب افتد که برخیزد
هوش مصنوعی: دنیا از رفتار نامناسب برخی تبدیل به میدان بیاحترامی شده است. در این شرایط، آیا کسی به فکر خود میافتد که از میان این همه جمع به پا خیزد و به اصلاح امور بپردازد؟
به اقبال فنا هم ننگ دارد فطرت از دونان
مبادا سایهای در آفتاب افتد که برخیزد
هوش مصنوعی: فطرت انسان از زندگی بیارزش و ناپایدار بیزار است و نمیخواهد حتی به خاطر تلخیهای زندگی، نامش در کنار کسانی که در افت درجه قرار دارند، بیفتد. او میخواهد همیشه درخشان و ماندگار باشد و از سایههای منفی دوری کند.
ز تقوا دامن عزلتگرفت وخاک شد زاهد
مگر چون شور مستی درشراب افتدکه برخیزد
هوش مصنوعی: از تقوا، زاهد گوشهنشینی را انتخاب کرده و به خاک و بیارادگی میرسد، مگر اینکه شوری و حال مستی در او پیدا شود، همانطور که وقتی انسان در شراب میافتد، به حالتی برمیخیزد.
بهحشر خواجه مپسند ای فلک غیر از زمینگری
مباد این خر مکرر در خلاب افتدکه برخیزد
هوش مصنوعی: ای فلک، در قیامت خواجه را مپذیر، جز اینکه زمینگیر نشود. این خر دوباره در تلاطم نمیافتد، چون برخیزد.
فسون شیشه، ما را ازپری نومیدکرد آخر
بهرویکس محالاست ایننقابافتدکه برخیزد
هوش مصنوعی: شیشهای که جادو دارد، ما را از پری ناامید کرد. در واقع، بعید به نظر میرسد که این نقاب از روی کسی کنار برود و او دوباره بایستد.
تحمل خجلت خفت نمیچیند درین محفل
سپند ما چرا دراضطراب افتد که برخیزد
هوش مصنوعی: در این جمع، خود را خجالت زده نمیدانیم، چرا باید در نگرانی به سر بریم و بخواهیم که از جا بلند شویم؟
درپن صحرا عروج ناز هرگردیست دامانی
سر ما هم به فکر آن رکاب افتد که برخیزد
هوش مصنوعی: در دشت وسیع، زیبایی هر نسیمی محسوب میشود و افکار ما به سمتی میرود که به دنبال رسیدن به اوج و بالندگی هستیم.
حیا مشکل که گیرد دامن رنگ چمن خیزش
چوگل هرچند این آتش در آب افتدکه برخیزد
هوش مصنوعی: حیا نمیگذارد که چمن رنگی بگیرد، اما وقتی گلی به جوانهزنی میرسد، حتی اگر آتش به آب بیفتد، باز هم به حرکت درخواهد آمد.
ز لنگرداری رسم توقع آب میگردم
خدایا بختمن چندان به خواب افتدکه برخیزد
هوش مصنوعی: به خاطر ناتوانی و کمبود قدرت در انتظار برآورده شدن آرزوهایم نشستهام و از تو میخواهم که بختمن به خواب نرود و دوباره بیدار شود.
نهان در آستین یأس دارم چون سحر دستی
غبار من دعای مستجاب افتدکه برخیزد
هوش مصنوعی: در دل خود ناامیدی را پنهان کردهام، مانند سحر که دستش غبار را برمیدارد. دعا میکنم که این ناامیدی برطرف شود و دوباره روزهای خوب به سراغم بیایند.
نمو ربطی ندارد با نهال مدعا بیدل
مگر آتش درین دیر خراب افتدکه برخیزد
هوش مصنوعی: رشد و پیشرفت هیچ ارتباطی به درختی که میخواهیم به آن دست یابیم ندارد، مگر اینکه آتش در این محل ویران شده، شعلهور شود و دوباره جان بگیرد.
حاشیه ها
1389/08/05 07:11
منصور محمدزاده
خواهشمند است مورد زیر را تصحیح فرمایید:
نادرست:
بهحشر خواجه مپسند ای فلک غیر از زمینگری
مباد این خر مکرر در خلاب افتدکه برخیزد
درست:
به حشر خواجه مپسند ای فلک غیر از زمینگیری
مباد این خر مکرر در خلاب افتد که برخیزد