گنجور

غزل شمارهٔ ۱۱۳۷

چو شمع از ساز من دیگرکدام آهنگ برخیزد
جبین بر خاک مالد گر ز رویم رنگ برخیزد
مژه واکردن آسان نیست زبن خوابی ‌که من دارم
ز صیقل آینه پاها خورد تا زنگ برخیزد
جهان ما و من ناموسگاه وهم می‌باشد
چه امکان است از اینجا رسم نام و ننگ برخیزد
غرورش را بساط عجز ما آموخت رعنایی
که آتش در نیستان چون فتد آهنگ برخیزد
گر آزادی درین زندان‌سرا تا کی به خون خفتن
دل بی‌مدعا از هر چه گردد تنگ برخیزد
جنون زین دشت و در هر جا غبار وحشتم گیرد
کنم گردی که دور از من به صد فرسنگ برخیزد
فلک در گردش‌ است از وهم ‌ممکن ‌نیست‌ وارستن
مگر از پیش چشم این کاسه‌های بنگ برخیزد
به حرف و صوت ازین کهسار نتوان برد افسردن
قیامت صور بندد بر صدا تا سنگ برخیزد
گرانجانی مکن تا ننگ خفّت‌ کم‌کشد همت
که هر کس مدتی یکجا نشیند لنگ برخیزد
فریب صلح از تعظیم مغروران مخور بیدل
رگ ‌گردن چو برخیزد به عزم جنگ برخیزد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو شمع از ساز من دیگرکدام آهنگ برخیزد
جبین بر خاک مالد گر ز رویم رنگ برخیزد
هوش مصنوعی: مانند شمعی که فقط در سکوت خود می‌سوزد، آیا از وجود من آهنگ دیگری برمی‌خیزد؟ اگر من رنگی از چهره‌ام برافراشته شود، آیا جبینم بر خاک خواهد افتاد؟
مژه واکردن آسان نیست زبن خوابی ‌که من دارم
ز صیقل آینه پاها خورد تا زنگ برخیزد
هوش مصنوعی: باز کردن مژه‌ها برای من آسان نیست به خاطر خواب عمیقی که دارم. تا زمانی که آینه صیقل نخورد و زنگار از آن برطرف نشود، این کار دشوار به نظر می‌رسد.
جهان ما و من ناموسگاه وهم می‌باشد
چه امکان است از اینجا رسم نام و ننگ برخیزد
هوش مصنوعی: جهان ما و خودمان جایی است که خیالات و توهمات در آن جای دارند، بنابراین نمی‌توان انتظار داشت که از این مکان، چیزی واقعی و ماندگار مانند نام و ننگ به وجود بیاید.
غرورش را بساط عجز ما آموخت رعنایی
که آتش در نیستان چون فتد آهنگ برخیزد
هوش مصنوعی: غرور او به ما یاد داد که وقتی ضعف و ناتوانی نشان می‌دهیم، زیبایی و جاذبه‌اش بیشتر نمایان می‌شود، مثل این که وقتی آتش به نیستان می‌افتد، نی‌ها به یکباره حرکت می‌کنند.
گر آزادی درین زندان‌سرا تا کی به خون خفتن
دل بی‌مدعا از هر چه گردد تنگ برخیزد
هوش مصنوعی: اگر آزادی در این زندان ادامه داشته باشد، دل بی‌ادعا که به خاطر سختی‌ها خون می‌خورد، از هر چیز تنگی برمی‌خیزد.
جنون زین دشت و در هر جا غبار وحشتم گیرد
کنم گردی که دور از من به صد فرسنگ برخیزد
هوش مصنوعی: در هر کجا که جنون و وحشت من را فرا گیرد، به گونه‌ای خاکی برمی‌افزايم که حتی از صد فرسنگ دورتر هم دیده شود.
فلک در گردش‌ است از وهم ‌ممکن ‌نیست‌ وارستن
مگر از پیش چشم این کاسه‌های بنگ برخیزد
هوش مصنوعی: جهان در حرکت است و انسان نمی‌تواند از قید سرنوشت و آنچه که در قدرت او نیست رهایی یابد، مگر اینکه تصورات و خیالاتی که در ذهن دارد از میان برود و دور شود.
به حرف و صوت ازین کهسار نتوان برد افسردن
قیامت صور بندد بر صدا تا سنگ برخیزد
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که در صدای بلند و هیاهوی این کوه‌ها نمی‌توان به راحتی سخن گفت و در واقع، این صدا گویا بر سرنوشت و حادثه‌ای بزرگ که در آینده رخ خواهد داد، تاثیر دارد. به گونه‌ای که حتی صداها و سنگ‌ها نیز از جا بلند می‌شوند و بر واقعیت‌ها اثر می‌گذارند.
گرانجانی مکن تا ننگ خفّت‌ کم‌کشد همت
که هر کس مدتی یکجا نشیند لنگ برخیزد
هوش مصنوعی: نگران نباش تا اینکه خجالت و سرافکندگی‌ات کمتر شود، زیرا هر کسی اگر مدتی در یک جا باقی بماند، بالاخره با مشکل و ناراحتی برمی‌خیزد.
فریب صلح از تعظیم مغروران مخور بیدل
رگ ‌گردن چو برخیزد به عزم جنگ برخیزد
هوش مصنوعی: به فریب آرامش و صلح اعتماد نکن، بیدل. وقتی که رگ گردن به نشانه عزم نبرد ورم کند، باید برای جنگ آماده باشی.