گنجور

غزل شمارهٔ ۱۱۲۲

غنا مفت هوس‌گر نام آسودن نمی‌گیرد
غبار دامن‌افشان سحر دامن نمی‌گیرد
فسردن خوشترست از منت شوراندن آتش
حنا بوسدکف دستی‌که دست من نمی‌گیرد
دلی دارم ادب‌ پروردهٔ ناموس یکتایی
که از شرم محبت خرده بر دشمن نمی‌گیرد
ز تشویش علایق رسته‌گیر آزادطبعان را
عنان آب‌، دام سعی پرویزن نمی‌گیرد
ره فهم تجرد، فطرت باریک می‌خواهد
کسی جز رشته آب از چشمهٔ سوزن نمی‌گیرد
حضور عافیت‌گر مقصد سعی طلب باشد
چرا همّت‌، ره از پا درافتادن نمی‌گیرد
ضعیفی در چه خاک افکنده باشد دام من یارب
که صیٌاد از حیا، عمریست نام من نمی‌گیرد
تواضع‌کیش همّت را چه امکان است رعنایی
خم دوش فلک‌، بار سر و گردن نمی‌گیرد
دم پیری ز فیض گریه خلقی می‌رود غافل
در این‌ مهتاب‌ شیری‌ هست‌ و کس ‌روغن نمی‌گیرد
قماشی از حیا دارد قبای نازک‌اندامی
که بوی یوسف ازشوخی به پیراهن نمی‌گیرد
اگر شمع رخش صد انجمن روشن‌ کند بیدل
تحیر آتشی دارد که جز در من نمی‌گیرد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

غنا مفت هوس‌گر نام آسودن نمی‌گیرد
غبار دامن‌افشان سحر دامن نمی‌گیرد
هوش مصنوعی: ثروت و خوشی، آرامش واقعی را به دست نمی‌آورند و بهای آن را نمی‌توان با لذت‌های زودگذر خرید. همچنین، زیبایی‌های صبحگاهی که در آن آراستگی و صفا وجود دارد، نمی‌تواند به کسی آرامش واقعی ببخشد.
فسردن خوشترست از منت شوراندن آتش
حنا بوسدکف دستی‌که دست من نمی‌گیرد
هوش مصنوعی: سردی و آرامش به مراتب بهتر از این است که بخواهیم با زجر و درد، احساسات دیگران را برانگیزیم. محبوب را باید با عشق و محبت در آغوش گرفت، نه اینکه او را به حال خود رها کرد و از دور فقط نظاره‌گر بود.
دلی دارم ادب‌ پروردهٔ ناموس یکتایی
که از شرم محبت خرده بر دشمن نمی‌گیرد
هوش مصنوعی: دل من به گونه‌ای پرورش یافته که به خاطر احترام به یکتایی و عشق، از دشمن خود کینه‌ای به دل نمی‌گیرد.
ز تشویش علایق رسته‌گیر آزادطبعان را
عنان آب‌، دام سعی پرویزن نمی‌گیرد
هوش مصنوعی: از گرفتاری‌ها و دغدغه‌های ناشی از وابستگی‌ها رهایی یافته، آزاداندیشان را نمی‌توان به آسانی کنترل کرد و تلاش‌های آن‌ها را نمی‌توان متوقف کرد.
ره فهم تجرد، فطرت باریک می‌خواهد
کسی جز رشته آب از چشمهٔ سوزن نمی‌گیرد
هوش مصنوعی: برای درک مفهوم مجرد و فراتر از آن، باید فطرتی حساس و دقیق داشت، زیرا تنها افرادی با چنین ویژگی‌هایی، می‌توانند از سرچشمه‌های معرفت بهره‌مند شوند و به عمیق‌ترین معناها دست یابند.
حضور عافیت‌گر مقصد سعی طلب باشد
چرا همّت‌، ره از پا درافتادن نمی‌گیرد
هوش مصنوعی: اگر هدف تلاش انسان کسب آسودگی باشد، پس نباید در مسیر کوشش، تلاشی برای شکست و ناکامی وجود داشته باشد؛ چرا که همت و اراده قوی مانع از سقوط در مشکلات و موانع خواهد شد.
ضعیفی در چه خاک افکنده باشد دام من یارب
که صیٌاد از حیا، عمریست نام من نمی‌گیرد
هوش مصنوعی: خداوند، من در چه مکان ضعیفی گرفتار شده‌ام که شکارچی به خاطر شرم، سال‌هاست نام من را نمی‌برد؟
تواضع‌کیش همّت را چه امکان است رعنایی
خم دوش فلک‌، بار سر و گردن نمی‌گیرد
هوش مصنوعی: تواضع و فروتنی نمی‌تواند به همت و بلندپروازی لطمه بزند، زیرا زیبایی و جذابیتِ قدرت و عظمت آسمان نمی‌تواند بار و مسئولیت سر و گردن انسان را به دوش بگذارد.
دم پیری ز فیض گریه خلقی می‌رود غافل
در این‌ مهتاب‌ شیری‌ هست‌ و کس ‌روغن نمی‌گیرد
هوش مصنوعی: زمانی که پیری با اشک و ناله مردم به فراموشی سپرده شده، در این شب زیبا و روشن، شیرینی و لذتی وجود دارد که کسی از آن بهره نمی‌برد.
قماشی از حیا دارد قبای نازک‌اندامی
که بوی یوسف ازشوخی به پیراهن نمی‌گیرد
هوش مصنوعی: لباسی لطیف و زیبا، به مانند حیا، برای اوست که حتی وقتی با شوخی بر تن می‌کند، بوی خاص و دلربای یوسف را به خود نمی‌گیرد.
اگر شمع رخش صد انجمن روشن‌ کند بیدل
تحیر آتشی دارد که جز در من نمی‌گیرد
هوش مصنوعی: اگر شمع زیبایی‌اش هزاران محفل را روشنی دهد، بیدل در شگفتی است که آتش دلش خاص خودش است و فقط در او شعله‌ور می‌شود.