گنجور

غزل شمارهٔ ۱۱۱۸

تدبیر عنان من پر شور نگیرد
هر پنبه سر شیشهٔ منصور نگیرد
دارد ز سر و برگ غنا دامن فقرم
چینی‌ که به مویی سر فغفور نگیرد
در خلق خجالت‌کش تحصیل‌کمالم
برخرمن من خرده مگر مور نگیرد
با من چو کلف بخت سیاهی‌ست‌ که صدسال
در ماهش اگر غوطه دهم نور نگیرد
نزدیکتر آیید سرابم نه محیطم
معیار کمالم کسی ‌‌از دور نگیرد
محرومی شوق ارنی سخت عذابی‌ست
جهدی‌که خروش تو ره طور نگیرد
عریانی از اسباب جهان مغتنم انگار
تا بند گریبان تو هر گور نگیرد
قطع امل الفت دل عقد محال است
چندان ببر این تاک ‌که انگور نگیرد
ای مرده دل آرایش مرقد چه تمناست
نام تو همان به‌ که لب ‌گور نگیرد
بر منتظر وصل مفرما مژه بستن
انصاف‌، قدح از کف مخمور نگیرد
بیدل هدف ناوک آفات بزرگی‌ست
مه تا به ‌کمالش نرسد نور نگیرد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تدبیر عنان من پر شور نگیرد
هر پنبه سر شیشهٔ منصور نگیرد
هوش مصنوعی: اگر بخواهم این بیت را به زبان ساده بیان کنم، می‌توان گفت که وقتی در زندگی تدبیر و کنترل کافی وجود نداشته باشد، هیچ‌کس نمی‌تواند به موفقیت‌ها و مقام‌های بزرگ برسد و همه چیز ممکن است به آسانی از دست برود.
دارد ز سر و برگ غنا دامن فقرم
چینی‌ که به مویی سر فغفور نگیرد
هوش مصنوعی: من در دامن فقر، زیبایی‌های غنا را در خود دارم، اما به قدری با ارزش و نازک است که حتی یک رشته مو هم نمی‌تواند آن را از بین ببرد.
در خلق خجالت‌کش تحصیل‌کمالم
برخرمن من خرده مگر مور نگیرد
هوش مصنوعی: من برای به دست آوردن کمال و پیشرفت در زندگی‌ام، به نوعی خجالت می‌کشم و احساس می‌کنم که اگر تلاش نکنم، دیگران ممکن است به من خرده بگیرند. مانند اینکه هیچ چیزی در دنیا نمی‌تواند از ستاره‌ای بلند قامت، کوچک‌ترین ذره‌اش را بگیرد.
با من چو کلف بخت سیاهی‌ست‌ که صدسال
در ماهش اگر غوطه دهم نور نگیرد
هوش مصنوعی: با من مانند کسی است که بختش تیره و تار است. حتی اگر هزار بار در نور ماه غوطه‌ور شود، باز هم نوری به دست نخواهد آورد.
نزدیکتر آیید سرابم نه محیطم
معیار کمالم کسی ‌‌از دور نگیرد
هوش مصنوعی: نزدیک‌تر بیایید تا من را بهتر بشناسید، چون من یک تصویر از کمال هستم و تنها از فاصله نمی‌توانید به درستی ارزیابی کنید.
محرومی شوق ارنی سخت عذابی‌ست
جهدی‌که خروش تو ره طور نگیرد
هوش مصنوعی: اگر محرومیت از شوق تو را ببینم، عذابی سخت است، تلاشی که از صدای تو حاصل می‌شود، نمی‌تواند به جایی برسد.
عریانی از اسباب جهان مغتنم انگار
تا بند گریبان تو هر گور نگیرد
هوش مصنوعی: در زندگی، داشتن آزادی از وابستگی‌ها و چیزهای دنیوی را باید ارزشمند دانست، زیرا این آزادی باعث می‌شود که هیچ چیزی نتواند تو را محاصره کند یا تو را محدود کند.
قطع امل الفت دل عقد محال است
چندان ببر این تاک ‌که انگور نگیرد
هوش مصنوعی: به رغم تلاش‌های بسیار و قطع امید از دوستی و محبت، نمی‌توان انتظار داشت که نتیجه‌ای مثبت حاصل شود. هر چه بیشتر به این روابط آسیب برسانی، باز هم نمی‌توانی انتظار داشته باشی که از آن چیزی خوب به بار بیاید.
ای مرده دل آرایش مرقد چه تمناست
نام تو همان به‌ که لب ‌گور نگیرد
هوش مصنوعی: ای دل مرده، برای آرامش قبر چه آرزویی داری؟ بهتر است که نام تو از لب گور هم گفته نشود.
بر منتظر وصل مفرما مژه بستن
انصاف‌، قدح از کف مخمور نگیرد
هوش مصنوعی: اینگونه بوده که بر کسی که در انتظار وصال محبوب است، نباید چشمش را ببندد، چون این کار ناعادلانه است و مانند این است که کسی در حال مستی، جامش را از دست ندهد.
بیدل هدف ناوک آفات بزرگی‌ست
مه تا به ‌کمالش نرسد نور نگیرد
هوش مصنوعی: بیدل می‌گوید که هدف تیرهای خطرناک و مشکلات بزرگ، شخصی است که هنوز به کمال و رشد نرسیده است و تا زمانی که به این کمال نرسد، نمی‌تواند نوری دریافت کند.

حاشیه ها

1395/10/29 11:12
بهروز قزلباش

مصراع اول بیت هفتم «عریانی از اسباب جهان مغتنم انگبار» ثبت شده است. درست آن اینگونه است:«عریانی از اسباب جهان مغتنم انگار»
لطفا تصحیح فرمایید