گنجور

غزل شمارهٔ ۱۱۰۱

اگر نظّاره‌ گل می‌توان کرد
وطن در چشم بلبل می‌توان‌ کرد
درین محفل ز یک مینا بضاعت
به چندین نغمه قلقل می‌توان‌کرد
عرق‌واری گر از شرم آب گردم
به جام عالمی مل می‌توان‌کرد
نظر بر خویش واکردن محال ا‌ست
اگرگویی تغافل می‌توان کرد
چو صبح این یک نفس ‌گردی ‌که داریم
اگر بالد تجمل می‌توان کرد
به هر محفل‌که زلفش سایه افکند
ز دود شمع ‌کاکل می‌توان ‌کرد
شهید حسرت آن ‌گلعذارم
ز زخم خنده برگل می‌توان کرد
به هر جا سطری از زلفش نوبسند
قلم از شاخ سنبل می‌توان ‌کرد
درین ‌گلشن اگر رنگست و گر بوست
قیاس بال بلبل می‌توان کرد
اگر این است عیش خاکساری
ز پستی هم تنزل می‌توان‌کرد
محیط بیخودی منصور جوش است
به مستی جزو را کل می‌توان ‌کرد
ازین بی‌دانشان جان بردنی هست
اگر اندک تجاهل می‌توان کرد
تردد مایهٔ بازار هستی‌ست
اگر نبود توکل می‌توان کرد
پر آسان است ازین دریا گذشتن
ز پشت پا اگر پل می‌توان ‌کرد
دهان یار ناپیداست بیدل
به فهم خود تأمل می‌توان‌ کرد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اگر نظّاره‌ گل می‌توان کرد
وطن در چشم بلبل می‌توان‌ کرد
هوش مصنوعی: اگر بتوانیم زیبایی گل را تماشا کنیم، می‌توانیم وطن را در چشم بلبل ببینیم.
درین محفل ز یک مینا بضاعت
به چندین نغمه قلقل می‌توان‌کرد
هوش مصنوعی: در این جمع، با یک لیوان نوشیدنی می‌توان بسیاری از آهنگ‌ها و نغمه‌ها را به وجود آورد.
عرق‌واری گر از شرم آب گردم
به جام عالمی مل می‌توان‌کرد
هوش مصنوعی: اگر از شرم و حیا به قدری عرق کنم که مانند آب در بیایم، می‌توانم با آن به هر جهانی شراب بدهم.
نظر بر خویش واکردن محال ا‌ست
اگرگویی تغافل می‌توان کرد
هوش مصنوعی: نگاه کردن به خود و درون‌نگری امری غیر ممکن است، اگر بگویی که می‌توان بی‌توجهی کرد.
چو صبح این یک نفس ‌گردی ‌که داریم
اگر بالد تجمل می‌توان کرد
هوش مصنوعی: وقتی صبح فرا برسد و ما فقط یک بار نفس بکشیم، اگر به آرامش و آسایش دست یابیم، می‌توانیم از زندگی لذت ببریم.
به هر محفل‌که زلفش سایه افکند
ز دود شمع ‌کاکل می‌توان ‌کرد
هوش مصنوعی: هر جا که زلف او سایه بیفکند، می‌توان با نور شمع، زیبایی‌های آنجا را نمایان کرد.
شهید حسرت آن ‌گلعذارم
ز زخم خنده برگل می‌توان کرد
هوش مصنوعی: شهید حسرت من، آن دختر زیبا است که با خنده‌اش می‌تواند زخم‌های دل را التیام بخشد.
به هر جا سطری از زلفش نوبسند
قلم از شاخ سنبل می‌توان ‌کرد
هوش مصنوعی: هر جا که نشانی از زیبایی‌های او باشد، می‌توان با قلمی چون سنبل، زیبایی و ظرافت آن را نوشت.
درین ‌گلشن اگر رنگست و گر بوست
قیاس بال بلبل می‌توان کرد
هوش مصنوعی: در این باغ اگر رنگ و بویی وجود دارد، می‌توان بر اساس زیبایی و صدای بلبل قضاوت کرد.
اگر این است عیش خاکساری
ز پستی هم تنزل می‌توان‌کرد
هوش مصنوعی: اگر خوشی و لذت زندگی در پایین‌ترین سطح باشد، حتی می‌توان از آن هم پایین‌تر رفت.
محیط بیخودی منصور جوش است
به مستی جزو را کل می‌توان ‌کرد
هوش مصنوعی: محیط ناآگاهانه در حال جوش و خروش است و در حالت مستی، می‌توان جزئیات را به کل متصل کرد و درک کرد.
ازین بی‌دانشان جان بردنی هست
اگر اندک تجاهل می‌توان کرد
هوش مصنوعی: اگر در این دنیا افرادی نادان هستند که جان انسان را به خطر می‌اندازند، می‌توان با کمی بی‌توجهی و نادیده گرفتن آن‌ها، از مشکلاتشان دوری کرد.
تردد مایهٔ بازار هستی‌ست
اگر نبود توکل می‌توان کرد
هوش مصنوعی: حرکت و جابجایی بخش مهمی از زندگی و وجود انسان‌هاست؛ اگرچه ممکن است بدون اعتماد به خدا هم بتوان ادامه داد، اما این اعتماد به زندگی معنا و ارزش می‌بخشد.
پر آسان است ازین دریا گذشتن
ز پشت پا اگر پل می‌توان ‌کرد
هوش مصنوعی: عبارت به این معناست که عبور از مشکلات و چالش‌ها کار ساده‌تری است اگر بتوانیم بر روی یک راه حل مناسب یا پل استوار تکیه کنیم. یعنی به جای اینکه به تنهایی با موانع مقابله کنیم، داشتن یک راهکار یا پشتیبانی می‌تواند کار را آسان‌تر کند.
دهان یار ناپیداست بیدل
به فهم خود تأمل می‌توان‌ کرد
هوش مصنوعی: دهان محبوب قابل مشاهده نیست، ولی بیدل می‌تواند با استفاده از درک و تفکر خود به آن پی ببرد.