غزل شمارهٔ ۱۰۹۷
عجز طاقت به گرفتاری غم شادم کرد
یاس بیبال و پری از قفس آزادم کرد
کو خم دام تعلق چه کمند اسباب
اینقدرها به قفس خاطر صیادم کرد
عافیت مزد فراموشی حالم شمرید
درد عشقم به تکلف نتوان یادمکرد
نوحهای دارم و جان میکنم از قامت خم
آه ازین تیشه که هم پیشهٔ فرهادم کرد
غافل از زشتی اعمال دمیدم هیهات
عشق پیش از نگه منفعل ایجادم کرد
سعی بیهوده ندانم به کجایم میبرد
نفس سوخته شد سرمه که فریادم کرد
گفتم انشا کنم از عالم مطلب سبقی
شرم اظهار زبان عرق ارشادم کرد
چون خط جاده ز بس منتخب تسلیمم
هرکه آمد به سر از نقش قدم صادمکرد
گره ضبط نفس نسخهٔ گوهر دارد
وضع خاموش به علم ادب استادم کرد
نفی هنگامهٔ هستی چه تنزه که نداشت
شیشه بر سنگ زدن رشک پریزادم کرد
نقص هم بیاثری نیست ز تقلید کمال
فقر ما را اگر الله نکرد آدمکرد
محو کیفیت نیرنگ وفایم بیدل
آنکه میخواست فراموش کند یادم کرد
غزل شمارهٔ ۱۰۹۶: شب که دل از یأس مطلب بادهای در جام کردغزل شمارهٔ ۱۰۹۸: وداع عمر چمنساز اعتبارم کرد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عجز طاقت به گرفتاری غم شادم کرد
یاس بیبال و پری از قفس آزادم کرد
هوش مصنوعی: کمبود قدرت و ناتوانی من در برابر مشکلات و غمها باعث شد که به نوعی شاداب شوم. یأس و ناامیدیام، که مانند پرندهای بدون بال و پر بود، مرا از قفسی که در آن گرفتار بودم آزاد کرد.
کو خم دام تعلق چه کمند اسباب
اینقدرها به قفس خاطر صیادم کرد
هوش مصنوعی: تعلق و وابستگی آنقدر قوی است که دستگاههای زندگی مرا در قفس افکار و احساساتم گرفتار کردهاند.
عافیت مزد فراموشی حالم شمرید
درد عشقم به تکلف نتوان یادمکرد
هوش مصنوعی: آرامش و سلامتی من را به خاطر فراموشی زندگیام ببینید، اما درد عشق من آنقدر عمیق است که هیچگاه نمیتوانم به سادگی آن را به خاطر سپردم.
نوحهای دارم و جان میکنم از قامت خم
آه ازین تیشه که هم پیشهٔ فرهادم کرد
هوش مصنوعی: من مرثیهای در درونم دارم و به خاطر قامت خمیدهام جان میکنم. آه از این تیشهای که به مانند یک شغل، فرزندم را دچار مشکل کرده است.
غافل از زشتی اعمال دمیدم هیهات
عشق پیش از نگه منفعل ایجادم کرد
هوش مصنوعی: بیخبر از زشتیهای کارهایم، با شوق و حرارت به عشق پرداختم و این عشق با نگاهش مرا تحت تأثیر قرار داد.
سعی بیهوده ندانم به کجایم میبرد
نفس سوخته شد سرمه که فریادم کرد
هوش مصنوعی: من نمیدانم تلاش بیفایدهام مرا به کجا میبرد، چرا که دردی که دارم، مانند سرمهای است که مرا به فریاد میآورد.
گفتم انشا کنم از عالم مطلب سبقی
شرم اظهار زبان عرق ارشادم کرد
هوش مصنوعی: گفتم که چیزی بنویسم از دنیای مطالب، اما خجالت از بیان آن باعث شد که زبانم عرق کند و مرا نصیحت کند.
چون خط جاده ز بس منتخب تسلیمم
هرکه آمد به سر از نقش قدم صادمکرد
هوش مصنوعی: من از بس که در انتخاب راه و مسیر خود تسلیم شدم، مانند خطی که روی جاده کشیده شده، هر کس که به سرعت میآید، اثر قدمهای مرا محو میکند.
گره ضبط نفس نسخهٔ گوهر دارد
وضع خاموش به علم ادب استادم کرد
هوش مصنوعی: تنها با کنترل نفس و آرامش میتوان به حقیقتهای ارزشمند رسید و این سکوت و خاموشی، نتیجهٔ آموزشهای استاد من در علم ادب است.
نفی هنگامهٔ هستی چه تنزه که نداشت
شیشه بر سنگ زدن رشک پریزادم کرد
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به وضعیت هستی و حیات اشاره دارد و بیان میکند که وقتی از هیاهوی زندگی و دنیای مادی فاصله بگیریم، میتوانیم به آرامش و پاکی برسیم. همچنین، این احساس به اعجاب و حسادت نسبت به زیبایی و معصومیت موجودات دیگر، مانند پریزادهها، منجر میشود. به طور کلی، شاعر به جستجوی معنای عمیقتر زندگی و زیباییهای آن در کنار دوری از مشغلهها و آسیبهای دنیوی میپردازد.
نقص هم بیاثری نیست ز تقلید کمال
فقر ما را اگر الله نکرد آدمکرد
هوش مصنوعی: نقص ما به خاطر تقلید از کمال، بیتأثیر نیست؛ اگر خداوند ما را بیخبر بگذارد، به آدمیت نمیرسیم.
محو کیفیت نیرنگ وفایم بیدل
آنکه میخواست فراموش کند یادم کرد
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر از احساس عمیق خود نسبت به نیرنگها و وفاها صحبت میکند. او بیان میکند که به رغم تلاش برای فراموشی، به طرز ناخواستهای یاد شخصی یا خاطرهای به سراغش میآید و او را به یاد این وفای دروغین میاندازد. به عبارت دیگر، او نمیتواند از یاد آنچه که برایش مهم بوده، رها شود.