گنجور

غزل شمارهٔ ۱۰۹۵

اینقدر اشک به دیدارکه حیران گل کرد
که هزار آینه‌ام بر سر مژگان ‌گل کرد
عالمی را ز دل خسته به شور آوردم
ناله‌ای داشتم آخر به نیستان گل کرد
نیست جز برگ ‌گل آیینهٔ‌ کیفیت رنگ
خون من خواهد از آن‌گوشهٔ دامان‌گل کرد
گر چنین می‌کندم طرز نگاه تو هلاک
سبزه خواهد ز مزارم همه مژگان‌گل‌کرد
ریشهٔ باغ حیا غنچه بهار است امروز
زان تبسم‌که لبت‌کاشت نمکدان‌گل‌کرد
نتون داغ تو پوشید به خاکستر ما
کچهٔ فاخته خواهد ز گریبان گل کرد
پرتوشمع فراهم نشود جزبه فنا
رنگ جمعیت‌ ما سخت پریشان‌ گل ‌کرد
حیرتم‌گشث‌که دیروز به صحرای عدم
خاک بودم نفس از من به چه عنوان ‌گل‌ کرد
سعی اشکیم‌، دویدن چه خیال است اینجا
لغزشی بود ز ما آبله پایان ‌گل کرد
غیر وحشت‌گلی از وضع سحر نتوان چید
هر که بویی ز نفس یافت پرافشان ‌گل کرد
اول و آخر هر جلوه تماشا دارد
نقش پا گل‌ کن اگر آینه نتوان گل کرد
بیدل از منت دامان کشی تر نشدیم
شمع ما را نفس سوخته آسان‌ گل‌ کرد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اینقدر اشک به دیدارکه حیران گل کرد
که هزار آینه‌ام بر سر مژگان ‌گل کرد
هوش مصنوعی: به اندازه‌ای از دیدار معشوق اشک ریختم که چشمانم همچون گلی پر از زواید و زیبایی شده است و انگار هزار آینه بر سر مژگانم نشسته‌اند.
عالمی را ز دل خسته به شور آوردم
ناله‌ای داشتم آخر به نیستان گل کرد
هوش مصنوعی: من دلbroken و خسته را با ناله‌ای به شوق آوردم و در نهایت، آن ناله به مانند گلی در باغ نی شکل گرفت.
نیست جز برگ ‌گل آیینهٔ‌ کیفیت رنگ
خون من خواهد از آن‌گوشهٔ دامان‌گل کرد
هوش مصنوعی: هیچ چیزی جز برگ گل وجود ندارد که نشان‌دهنده کیفیت رنگ خون من باشد و از آن سو، خواسته‌ام آن را به دامان گل بچسبانم.
گر چنین می‌کندم طرز نگاه تو هلاک
سبزه خواهد ز مزارم همه مژگان‌گل‌کرد
هوش مصنوعی: اگر من هم به شیوهٔ نگاه تو بیفتم، سبزه‌ای که بر سر مزارم است بی‌نهایت پژمرده خواهد شد و تمام اشک‌هایم مانند گل خواهد شد.
ریشهٔ باغ حیا غنچه بهار است امروز
زان تبسم‌که لبت‌کاشت نمکدان‌گل‌کرد
هوش مصنوعی: باغ حیا که ریشه‌اش به بهار برمی‌گردد، امروز به خاطر لبخند تو که مثل نمکدان گل می‌نماید، شکوفا شده است.
نتون داغ تو پوشید به خاکستر ما
کچهٔ فاخته خواهد ز گریبان گل کرد
هوش مصنوعی: این بیت به احساسات عمیق و غم‌انگیز اشاره دارد. تصویرگر این است که عشق یا احساسات قوی، گاهی اوقات به شکل غم و سوختن در درون انسان بروز می‌کند. در اینجا، عامل داغی که نماد عاطفه و عشق است، به گونه‌ای به روح آدمی آسیب می‌زند و در نهایت به اوج رنج و اندوه منجر می‌شود. در عین حال، مانند فاخته‌ای که در وقت مناسب از دل گل بیرون می‌آید، یک نوید و امید به زندگی نیز در این وضعیت وجود دارد. زندگی با تمام دردها و رنج‌ها باز هم زیبایی‌هایی دارد که باید به آن‌ها توجه کرد.
پرتوشمع فراهم نشود جزبه فنا
رنگ جمعیت‌ ما سخت پریشان‌ گل ‌کرد
هوش مصنوعی: نور شمع تنها با نابودی‌اش به وجود می‌آید و جمعیت ما به شدت درهم برهم و آشفته شده است.
حیرتم‌گشث‌که دیروز به صحرای عدم
خاک بودم نفس از من به چه عنوان ‌گل‌ کرد
هوش مصنوعی: من دیروز در وضعیت عدم و بی‌وجودی بودم، اما امروز به طرز شگفت‌انگیزی نفس من باعث ظهور و شکوفایی‌ام شده است.
سعی اشکیم‌، دویدن چه خیال است اینجا
لغزشی بود ز ما آبله پایان ‌گل کرد
هوش مصنوعی: ما در تلاشیم و اشک می‌ریزیم، اما اینجا دویدن چه فایده‌ای دارد؟ اینجا فقط یک لغزش از ما بود که در نهایت باعث شد گل به بار بنشیند.
غیر وحشت‌گلی از وضع سحر نتوان چید
هر که بویی ز نفس یافت پرافشان ‌گل کرد
هوش مصنوعی: جز از زیبایی سحرآمیز آن گل نمی‌توان چیزی برداشت کرد. هر کسی که بویی از نفس آن بگیرد، به شگفتی و زیبایی آن پی خواهد برد و در می‌یابد که چگونه باید به تماشای گل پرداخت.
اول و آخر هر جلوه تماشا دارد
نقش پا گل‌ کن اگر آینه نتوان گل کرد
هوش مصنوعی: هر نمایشی در ابتدا و انتها نشانه‌ای از زیبایی دارد؛ اگر آینه نتواند گل بسازد، تو می‌توانی با نقش پای خود گل‌ها را خلق کنی.
بیدل از منت دامان کشی تر نشدیم
شمع ما را نفس سوخته آسان‌ گل‌ کرد
هوش مصنوعی: بیدل، ما از لطف تو دل‌تنگ نشدیم؛ گرچه شمع وجود ما با نفس‌های سوخته‌اش، به راحتی گلی زیبا شده است.

حاشیه ها

1389/08/05 06:11
منصور محمدزاده

خواهشمند است مورد زیر را تصحیح فرمایید:
نادرست:
حیرتم‌گشث‌که دیروز به صحرای عدم
خاک بودم نفس از من به چه عنوان ‌گل‌ کرد
درست:
حیرتم‌ گشت ‌که دیروز به صحرای عدم
خاک بودم نفس از من به چه عنوان ‌گل‌ کرد