گنجور

غزل شمارهٔ ۱۰۹۳

بیستون یادی ز فرهاد ندامت فال ‌کرد
سنگ را بیتابی آه شرر غربال ‌کرد
از تب‌ سودای‌ مجنون خواندم‌ افسونی‌ به دشت
گردبادش تا فلک آرایش تبخال‌کرد
ناله توفان‌خیز شد تا نارسا افتاد جهل
بلبل ما طرح منقار از شکست بال‌کرد
قامت پیری قیامت دارد از شور رحیل
خواب ما گر تلخ کرد آواز این خلخال کرد
نفی خود کردم دو عالم آرزو شد محو یاس
گردش رنگ‌ گلم چندین چمن پامال ‌کرد
گر نباشد دل‌، دماغ‌کلفت هستی‌کراست
الفت آیینه‌ام زحمت‌کش تمثال کرد
قوت آمال در پیری یکی ده می‌شود
حلقهٔ قد دوتایم صفر ماه و سال کرد
سیر کوی او خیال آینه‌ای ‌پرداز داد
رنگهای رفته چون تمثال استقبال‌کرد
خلقی از آرایش جاه انفعال ‌اندود رفت
صبح ما هم خنده‌ای بر فرصت اقبال‌کرد
بی‌خمیدن نیست از بار نفس دوش حباب
بیدلان را نیز هستی اینقدرحمال‌کرد
شعلهٔ‌ما بیدل از اسرار راحت‌غافل است
از شکست رنگ باید سر به زیر بال کرد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیستون یادی ز فرهاد ندامت فال ‌کرد
سنگ را بیتابی آه شرر غربال ‌کرد
هوش مصنوعی: در بیستون، یاد فرهاد را به خاطر می‌آورد که از سنگ سختی دلش گرفته و بی‌تابی‌اش را به شکل آهی بروز می‌دهد، گویی این آه در دل سنگ‌ها نفوذ می‌کند.
از تب‌ سودای‌ مجنون خواندم‌ افسونی‌ به دشت
گردبادش تا فلک آرایش تبخال‌کرد
هوش مصنوعی: از شدت عشق مجنون، جادوئی را خواندم که در دشت همچون گردبادی ایجاد شد و آسمان، به خاطر آن عشق، زینت‌ یافت و مانند تبخال زیبا شد.
ناله توفان‌خیز شد تا نارسا افتاد جهل
بلبل ما طرح منقار از شکست بال‌کرد
هوش مصنوعی: صدای طوفانی بلند شد و جهل، ناتوان و ضعیف، بلبل ما را مجبور کرد که منقار خود را از خاطر شکستن بال‌هایش به طرحی درآورد.
قامت پیری قیامت دارد از شور رحیل
خواب ما گر تلخ کرد آواز این خلخال کرد
هوش مصنوعی: قامت پیر، مانند قیامت، قدرت و عظمت دارد. اگر خواب ما را با صدای تلخ خود آزرده کند، این موضوع باعث جلب توجه و آگاهی می‌شود.
نفی خود کردم دو عالم آرزو شد محو یاس
گردش رنگ‌ گلم چندین چمن پامال ‌کرد
هوش مصنوعی: وقتی خود را از همه آرزوها و خواسته‌ها خالی کردم، هر دو جهان برایم محو و ناپدید شد. غم و یأس مانند رنگ گلی است که در میان چمن‌های زیاد، به راحتی زیر پا می‌رود و نادیده گرفته می‌شود.
گر نباشد دل‌، دماغ‌کلفت هستی‌کراست
الفت آیینه‌ام زحمت‌کش تمثال کرد
هوش مصنوعی: اگر دل نباشد، فقط مغز و تفکر باقی می‌ماند. پس دوستان و آشنایانی که به من ارتباط دارند، نقش و تصوری را در زندگی من ایجاد کرده‌اند.
قوت آمال در پیری یکی ده می‌شود
حلقهٔ قد دوتایم صفر ماه و سال کرد
هوش مصنوعی: در پیری، آرزوها و امیدها به یک ده می­‌رسند و زمان به گونه‌ای می‌گذرد که حلقه‌ای از روزهای گذشته و آینده شکل می‌گیرد، مانند دوران نوجوانی که دیده می‌شود.
سیر کوی او خیال آینه‌ای ‌پرداز داد
رنگهای رفته چون تمثال استقبال‌کرد
هوش مصنوعی: در کوی معشوق، تصویر خیال‌انگیزی را می‌سازم که رنگ‌های فراموش‌شده را مانند تصویری که به استقبال می‌آید، دوباره زنده می‌کند.
خلقی از آرایش جاه انفعال ‌اندود رفت
صبح ما هم خنده‌ای بر فرصت اقبال‌کرد
هوش مصنوعی: گروهی به خاطر زیبایی و جاه و مقامشان، در حالتی منفعل به سر می‌برند. اما صبح ما با یک خنده به موقعیت خوب و فرصتی که نصیبمان شده، پاسخ می‌دهیم.
بی‌خمیدن نیست از بار نفس دوش حباب
بیدلان را نیز هستی اینقدرحمال‌کرد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که تحت فشار و سنگینی نفس‌کشیدن، حباب‌های ناشی از بی‌خوابی و نگرانی وجود انسان‌ها هم شکیبایی ندارند. در واقع، این سختی‌ها و تحدیدها به هویت و وجود انسان‌ها لطمه می‌زند.
شعلهٔ‌ما بیدل از اسرار راحت‌غافل است
از شکست رنگ باید سر به زیر بال کرد
هوش مصنوعی: شعلهٔ ما بدون احساسات و رازهای عمیق، از راحتی و آسودگی غافل است. برای اینکه بتوانیم از سختی‌ها عبور کنیم و خود را تقویت کنیم، باید به درون خود نظر کنیم و سرمان را پایین بیندازیم.