گنجور

غزل شمارهٔ ۱۰۸۶

اول دل ستمزده قطع امید کرد
آخرشکست چینی من مو سفید کرد
می‌لرزد از نفس دم تقریر احتیاج
دست تهی زبان مرا مرگ بید کرد
بخت سیاه اگر بلد اعتبارهاست
خود را به هیچ آینه نتوان سفید کرد
تدبیر زهد مایهٔ تشویش کس مباد
صابون خشک جامهٔ ما را پلید کرد
تا اشک ربط سبحهٔ انفاس نگسلد
پیری مرا به حلقهٔ قامت مرید کرد
چون نال خامه تا دمد از مغز استخوان
فکرم در آفتاب قیامت قدید کرد
از قبض و بسط حیرت آیینه‌ام مپرس
قفلی زدم به خانه‌ که ناز کلید کرد
دارد رسایی مژه ی خون به‌گردنش
برگشتنی‌که آنسوی حشرم شهیدکرد
بیدل تو هم به ذوق خطش سینه چاک زن
کاین شام نادمیده مرا صبح عید کرد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اول دل ستمزده قطع امید کرد
آخرشکست چینی من مو سفید کرد
هوش مصنوعی: در آغاز، دل که در رنج و ستم بود، از هر امیدی دست کشید و در نهایت، به وضعیتی رسید که در شکست و ناامیدی موهایش سپید شد.
می‌لرزد از نفس دم تقریر احتیاج
دست تهی زبان مرا مرگ بید کرد
هوش مصنوعی: نفس و صحبت من از احساس نیاز و ناتوانی به لرزه می‌افتد و در این حال، زبانم به قدری بی‌رمق شده که به مرگ نزدیک و بی‌حرکت شده است.
بخت سیاه اگر بلد اعتبارهاست
خود را به هیچ آینه نتوان سفید کرد
هوش مصنوعی: اگر شانس بد و ناگواری کسی باعث بزندگی او تأثیر بگذارد، هیچ تلاشی نمی‌تواند او را از این وضعیت نجات دهد یا به اعتباری خوب برساند.
تدبیر زهد مایهٔ تشویش کس مباد
صابون خشک جامهٔ ما را پلید کرد
هوش مصنوعی: تلاش و زهد کسی نباید موجب نگرانی دیگران شود. نگذارید که در اثر مشکلات، پاکی و دوستی ما زیر سوال برود.
تا اشک ربط سبحهٔ انفاس نگسلد
پیری مرا به حلقهٔ قامت مرید کرد
هوش مصنوعی: وقتی که اشک‌هایم نتوانند رشته‌ی نفس‌هایم را قطع کنند، پیری مرا به جمع مریدان خود کشاند.
چون نال خامه تا دمد از مغز استخوان
فکرم در آفتاب قیامت قدید کرد
هوش مصنوعی: زمانی که قلم شروع به نوشتن می‌کند، گویی از عمق وجودم می‌جوشد و در روز قیامت، اندیشه‌ام را به نمایش می‌گذارد.
از قبض و بسط حیرت آیینه‌ام مپرس
قفلی زدم به خانه‌ که ناز کلید کرد
هوش مصنوعی: او از پیچیدگی‌ها و شگفتی‌های وجود خود چیزی نمی‌گوید. در واقع، درب دلش را قفل کرده و دیگر اجازه نمی‌دهد کسی به آن وارد شود، حتی اگر کلید دستش باشد.
دارد رسایی مژه ی خون به‌گردنش
برگشتنی‌که آنسوی حشرم شهیدکرد
هوش مصنوعی: مژه‌های خونین از زیبایی‌اش به گردنش بازگشته‌اند، در حالی که آن‌سوی حشره‌ای، قربانی شده است.
بیدل تو هم به ذوق خطش سینه چاک زن
کاین شام نادمیده مرا صبح عید کرد
هوش مصنوعی: بیدل، تو هم با عشق و شوق به زیبایی خطش دل خود را به درد بیاور، زیرا این شب که با ناامیدی سپری شده، صبح عید را برای من به ارمغان آورده است.

حاشیه ها

1389/07/02 13:10
کلام قاصر

مصرع "بخت سیاه اگر بلد اعتبارهاست"
به "بخت سیاه اگر بلند اعتبارهاست" تغییر کند
---
پاسخ: با تشکر، «بلد» در اینجا صحیح است.