گنجور

غزل شمارهٔ ۱۰۸۵

خودسر به مرک گردن دعوی فرود کرد
چون سر نماند شمع قبول سجود کرد
در سعی بذل‌ کوش‌ که اینجا خسیس هم
جان دادنش به حسرت جاوید جود کرد
زان غنچهٔ خموش به آهنگ‌کاف و نون
سر زد تبسمی ‌که عدم را وجود کرد
چندان خمار درد محبت نداشتم
بوی ‌گلی‌ که زخم مرا مشک‌سود کرد
ای چرخ زحمت‌گره‌ کار من مبر
خواهد مه نوت سر ناخن‌کبود‌ کرد
آیینه‌دار نقش قدم بود هستی‌ام
هرکس نظرفکند به من سرفرودکرد
شد آبیار مزرع امکان گداز من
زین انجمن زیان زده‌ای شمع سودکرد
خونم به دل ز بوی‌گلش می‌درد نقاب
رنگ آتشی‌ که داشت درین غنچه دود کرد
تا انتظار صبح قیامت امان کراست
کار درنگ ما نفس سرد زود کرد
هرکس به هرچه ساخت غنیمت شمرد وبس
یاس دوام‌، نوحهٔ ما را سرودکرد
بیدل کتاب طالع نظاره خوانده‌ایم
مژگان هبوط داشت‌، تحیر صعود کرد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خودسر به مرک گردن دعوی فرود کرد
چون سر نماند شمع قبول سجود کرد
هوش مصنوعی: شخصی که خودرأی است و به دنبال کسب مقام و اعتبار است، با افتخار به جایگاه خود می‌رسد، اما وقتی دیگر نتواند به آن موقعیت ادامه دهد و از ارزش او کاسته شود، به ناچار به فروتنی و تسلیم در برابر حقیقت می‌پردازد.
در سعی بذل‌ کوش‌ که اینجا خسیس هم
جان دادنش به حسرت جاوید جود کرد
هوش مصنوعی: تلاش کن که در این دنیا به کسی که بخیل است انرژی و محبت بدهی، چرا که حتی او هم در لحظاتی از زندگی‌اش به خاطر زنده نماندن در این دنیا، حسرت بخشندگی و سخاوت را احساس می‌کند.
زان غنچهٔ خموش به آهنگ‌کاف و نون
سر زد تبسمی ‌که عدم را وجود کرد
هوش مصنوعی: از آن غنچه خاموش، لبخندی شکل گرفت که با آهنگ کاف و نون، وجودی برای عدم به ارمغان آورد.
چندان خمار درد محبت نداشتم
بوی ‌گلی‌ که زخم مرا مشک‌سود کرد
هوش مصنوعی: من تا آن زمان که در عشق دچار درد شدم، به اندازه کافی مست و بی‌خود نبودم، اما عطر گلی مرا به یاد زخم‌هایم انداخت و زخم درونم را تازه کرد.
ای چرخ زحمت‌گره‌ کار من مبر
خواهد مه نوت سر ناخن‌کبود‌ کرد
هوش مصنوعی: ای چرخ دوران، که زندگی‌ام را به سختی می‌گذرانم، هزاران آرزو دارم، اما این آرزوها نمی‌گذارند که من به آرامش برسم.
آیینه‌دار نقش قدم بود هستی‌ام
هرکس نظرفکند به من سرفرودکرد
هوش مصنوعی: هستی من مانند آیینه‌ای است که نشان‌دهنده آثار و نشانه‌های گذشته‌ام می‌باشد. هر کسی که به من نگاه کند، در برابر من سر تعظیم فرود می‌آورد.
شد آبیار مزرع امکان گداز من
زین انجمن زیان زده‌ای شمع سودکرد
هوش مصنوعی: کسی که کشاورز آبیاری است، به من روح و جان می‌بخشد و من از این جمع دوستانه احساس ضرر کرده‌ام، مانند شمعی که از آتش می‌سوزد و سودی نمی‌برد.
خونم به دل ز بوی‌گلش می‌درد نقاب
رنگ آتشی‌ که داشت درین غنچه دود کرد
هوش مصنوعی: عطر گل او در دل من شعله‌ور می‌شود و نقاب رنگین آتشین او در این غنچه، دود را به وجود آورده است.
تا انتظار صبح قیامت امان کراست
کار درنگ ما نفس سرد زود کرد
هوش مصنوعی: تا زمانی که به انتظار صبح قیامت هستیم، کدام یک از ما اجازه می‌دهد که در کارهایمان تأمل کنیم؟ این تأخیر در کارها، نفس‌های ما را بی‌جان و سست می‌کند.
هرکس به هرچه ساخت غنیمت شمرد وبس
یاس دوام‌، نوحهٔ ما را سرودکرد
هوش مصنوعی: هر کسی هر چیزی را که به دست آورد، ارزشمند می‌انگارد و به همین دلیل، ناامیدی‌های ما را به پایکوبی تبدیل کرد.
بیدل کتاب طالع نظاره خوانده‌ایم
مژگان هبوط داشت‌، تحیر صعود کرد
هوش مصنوعی: در کتاب عشق، ما داستانی را خوانده‌ایم که در آن مژگان (چشم‌ها) از دنیای پایین به سمت بالا پرواز کرده‌اند و در این سفر، در حیرت و شگفتی گرفتار شده‌اند.