غزل شمارهٔ ۱۰۸۲
امروز بعد عمری دلدار یاد ما کرد
شرم تغافل آخر حق وفا ادا کرد
خاک رهیم ما را آسان نمیتوان دید
مژگان خمید تا چشم آهنگ پیش پا کرد
گرد بساط تسلیم در عجز نازها داشت
پرواز خود سریها زان دامنم جدا کرد
یا رب که خشک گردد مانند شانه دستش
مشاطهایکه دل را از طرهء تو واکرد
فطرت ز خلق می خواست آثار قابلیت
جز دردسر نبودیم ما را به ما رها کرد
غرق نم جبینم از خجلت تعین
کار هزار توفان این یک عرق حیا کرد
گفتیم شخص هستی نازی به شوخی آرد
تمثال جلوهگر شد آیینه خندهها کرد
دانش جنون شد اما نگشود رمز تحقیق
بند قبای نازی پیراهنم قباکرد
در عقدهٔ تعلق فرسوده بود فطرت
ازخودگسستن آخر این رشته را رساکرد
ای وهم غیر ما را معذور دار و بگذر
دلخانهایستکانجا نتوان به زور جاکرد
رستن ز قلزم وهم از سرگذشتنی داشت
یاس اینکدو به خود بست تا زندگی شناکرد
دست ترحمکیست مژگان بیدل ما
بر هرکه چشم واشد پیش از نگه دعا کرد
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
امروز بعد عمری دلدار یاد ما کرد
شرم تغافل آخر حق وفا ادا کرد
هوش مصنوعی: امروز، پس از مدتها، محبوب ما به یاد ما افتاد و در نهایت به گزافگوییهای خود پایان داد و وفاداریاش را نشان داد.
خاک رهیم ما را آسان نمیتوان دید
مژگان خمید تا چشم آهنگ پیش پا کرد
هوش مصنوعی: ما در خاک قرار داریم و به راحتی دیده نمیشویم. وقتی که مژگانمان خم میشود، چشممان به سمت جلو نگاه میکند.
گرد بساط تسلیم در عجز نازها داشت
پرواز خود سریها زان دامنم جدا کرد
هوش مصنوعی: در حالی که تسلیم و ناتوانی بر من چنبره زده بود، پرواز سرکشیهایم مرا از دامن ناز و لطافت جدا ساخت.
یا رب که خشک گردد مانند شانه دستش
مشاطهایکه دل را از طرهء تو واکرد
هوش مصنوعی: خدایا، آیا ممکن است دست او که مانند شانهای خشک شده، همچون آرایشگری باشد که دل را از موهای تو رها کند؟
فطرت ز خلق می خواست آثار قابلیت
جز دردسر نبودیم ما را به ما رها کرد
هوش مصنوعی: طبیعت از آدمی خواسته بود که نشانههای توانایی خود را نشان دهد، اما ما جز دردسر و مشکل چیزی برای ارائه نداشتیم و در پایان، طبیعت ما را رها کرد.
غرق نم جبینم از خجلت تعین
کار هزار توفان این یک عرق حیا کرد
هوش مصنوعی: از شرم و خجالت، پیشانیام عرق کرده است. این یک عرق حیا کافی است تا همه هیاهوها و مشکلاتی که در زندگیام وجود دارد را نشان دهد.
گفتیم شخص هستی نازی به شوخی آرد
تمثال جلوهگر شد آیینه خندهها کرد
هوش مصنوعی: ما گفتیم که وجود تو برای ما دلپذیر است و به شوخی چهرهای از خود را نشان میدهی، مانند آینه که خندهها و زیباییها را منعکس میکند.
دانش جنون شد اما نگشود رمز تحقیق
بند قبای نازی پیراهنم قباکرد
هوش مصنوعی: عقل و دانش به حدی رسید که به جنون تبدیل شد، اما هنوز نتوانست راز تحقیق را پیدا کند و به حقیقت دست یابد؛ مانند اینکه لباس نازکی بر تن دارم که هیچ کدام از رازهای من را پوشش نمیدهد.
در عقدهٔ تعلق فرسوده بود فطرت
ازخودگسستن آخر این رشته را رساکرد
هوش مصنوعی: فطرت انسان به خاطر وابستگیها و گرایشهایش خسته و فرسوده شده بود و در نهایت این وابستگیها را رها کرد.
ای وهم غیر ما را معذور دار و بگذر
دلخانهایستکانجا نتوان به زور جاکرد
هوش مصنوعی: ای خیالهایی که از ما دور هستید، لطفاً ما را ببخشید و به راه خود ادامه دهید. دل ما مکانی است که در آن نمیتوان با زور و فشار جا باز کرد.
رستن ز قلزم وهم از سرگذشتنی داشت
یاس اینکدو به خود بست تا زندگی شناکرد
هوش مصنوعی: یاس، برای فرار از تنگنای ابهام، از تجربههای گذشته خود بهره برد و به این نتیجه رسید که باید به خودش بیاید و زندگیاش را با توانمندی دنبال کند.
دست ترحمکیست مژگان بیدل ما
بر هرکه چشم واشد پیش از نگه دعا کرد
هوش مصنوعی: دست محبت و رحمت کیست که در برابر چشمان ما، که به اشک میافتند، دعای خیر نکند؟