غزل شمارهٔ ۱۰۸۱
دلگداخته بر شش جهت بغل واکرد
جهان به شیشهگرفت این پری چه انشاکرد
ستم نصیب دلم من کجا و درد کجا
نفس به کوچهٔ نی رفت و ناله پیدا کرد
ز شرم چشم تو دارد خیالم انجمنی
که باید از عرقم سیر جام و مینا کرد
چه سحر بود که افسون بینیازی عشق
مرا به خاک نشاند و ترا تماشاکرد
به فکر کار دل افتادم از چکیدن اشک
شکست شیشه به روبم در حلب واکرد
ازین بساط گذشتم.ولی نفهمیدم
که وضع پیکر خم با که این مدارا کرد
چو شمع صورت بیداریام چه امکان داشت
سری که رفت ز دوشم اشارت پا کرد
نهفت معنی مکشوف بیتاملیام
نبستن مژه آفاق را معما کرد
جنون بیخودیی پیش برد سعی امل
که کار عالم امروز نذر فردا کرد
فسردنی است سرانجام عافیتطلبان
محیط اینکره از رشتهٔگهر واکرد
خیال اگر همه فردوس در بغل دارد
قفای زانوی حسرت نمیتوان جا کرد
دلیل الفت اسباب غیر عسجز نبود
پر شکستهٔ ما سیر این قفسها کرد
نداشت ظاهر و مظهر جهان یکتایی
جنون آینه در دست خنده بر ما کرد
درین هوسکده از من چه دیدهای بیدل
به عالمی که نیام بایدم تماشا کرد
غزل شمارهٔ ۱۰۸۰: داغ بودمکه چه خواهم به غمت انشا کردغزل شمارهٔ ۱۰۸۲: امروز بعد عمری دلدار یاد ما کرد
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دلگداخته بر شش جهت بغل واکرد
جهان به شیشهگرفت این پری چه انشاکرد
هوش مصنوعی: دل داغدار، با تمام وجودش به شش سو مینگرد و جهان را مثل شیشهای میبیند. این پری چه طرحی را ترسیم کرده است!
ستم نصیب دلم من کجا و درد کجا
نفس به کوچهٔ نی رفت و ناله پیدا کرد
هوش مصنوعی: ستم و ظلم به دل من رسیده، در حالی که درد عمیقی را تجربه میکنم. نفس من به کوچهای شبیه نی رفت و صدای نالهام به گوش رسید.
ز شرم چشم تو دارد خیالم انجمنی
که باید از عرقم سیر جام و مینا کرد
هوش مصنوعی: خیال من به خاطر شرم چشمان تو، جمعی را در دل دارد که باید برای شاد کردن آن، از عرق و شراب مستانه نوشید.
چه سحر بود که افسون بینیازی عشق
مرا به خاک نشاند و ترا تماشاکرد
هوش مصنوعی: سحر و جادویی چه بود که قدرت و بینیازی عشق، مرا به زمین انداخت و تو را به تماشا واداشت؟
به فکر کار دل افتادم از چکیدن اشک
شکست شیشه به روبم در حلب واکرد
هوش مصنوعی: به خاطر غم و اندوهی که در دل دارم، به یاد شکسته شدن شیشهای افتادم که بر روی زمین افتاده و اشکهایم مانند آن چکه میکنند.
ازین بساط گذشتم.ولی نفهمیدم
که وضع پیکر خم با که این مدارا کرد
هوش مصنوعی: از این زندگی دشوار عبور کردم، اما نتوانستم درک کنم که چرا این حالت خمیده و نابسامان برای من پیش آمد و چه کسی با این وضع کنار آمد.
چو شمع صورت بیداریام چه امکان داشت
سری که رفت ز دوشم اشارت پا کرد
هوش مصنوعی: مانند شمعی که در تاریکی میافروزد، بیداری من چگونه ممکن است در حالی که آن کسی که بار سنگینی بر دوشم بود، رفت و بر پا ایستاد؟
نهفت معنی مکشوف بیتاملیام
نبستن مژه آفاق را معما کرد
هوش مصنوعی: معنای پنهان و عمیق من که در آن بیتوجهی وجود ندارد، به سبب عدم بسته شدن چشمها بر روی جهان، به یک معما تبدیل شده است.
جنون بیخودیی پیش برد سعی امل
که کار عالم امروز نذر فردا کرد
هوش مصنوعی: دیوانگی و از دست دادن کنترل باعث شد که تلاشهای بیفایدهی انسان برای آینده را به تأخیر بیندازد، به طوری که کارهای امروز به روزهای آینده موکول شد.
فسردنی است سرانجام عافیتطلبان
محیط اینکره از رشتهٔگهر واکرد
هوش مصنوعی: سرانجام، عافیتطلبان که به دنبال راحتی و آسایش هستند، از شرایط و ضرورتهای واقعی دنیا دور میشوند و این فاصله آنها را به نوعی از حقیقت و واقعیت زندگی جدا میکند.
خیال اگر همه فردوس در بغل دارد
قفای زانوی حسرت نمیتوان جا کرد
هوش مصنوعی: اگرچه در خیال میتوان به بهشت و زیباییها دست یافت، اما همچنان نمیتوان دل را از حسرت و غم رها کرد.
دلیل الفت اسباب غیر عسجز نبود
پر شکستهٔ ما سیر این قفسها کرد
هوش مصنوعی: دلایل محبت و دوستی، به شرایط سخت مربوط نیستند؛ بلکه این دلشکستگی ماست که ما را از این قفسها میرهاند.
نداشت ظاهر و مظهر جهان یکتایی
جنون آینه در دست خنده بر ما کرد
هوش مصنوعی: جهان به خودی خود ماهیت خاصی ندارد و تنها تصویر و جلوهای از جنون و زیبایی است که در آینهای منعکس میشود و باعث میشود که ما با لبخند با آن مواجه شویم.
درین هوسکده از من چه دیدهای بیدل
به عالمی که نیام بایدم تماشا کرد
هوش مصنوعی: در این دنیا من هیچ چیزی از تو ندیدم، ای بیدل. در جهانی که من نیستم، باید تماشا کرد.