غزل شمارهٔ ۱۰۷۹
دل مباد افسرده تا برکس نگرددکار سرد
شمع خاموش انجمنها میکند یکبار سرد
عالمی را زیر این سقف مشبک یافتم
چون سر بی مغز زاهد ذر ته دستار سرد
داغ شد دل تا چه درگیرد به این دل مردگان
چارهگر یکسر ز گال و نالهٔ بیمار سرد
انفعال جوهر مرد اختلاط حیز نیست
شعلهها را شمعکافوریکند دشوار سرد
با همه تدبیر ز آتش برنیاید مالدار
پوست اندازد، بود هرچند جای مار سرد
بیتکلف با نفس روزی دو باید ساختن
دل هواخواه و نسیمی دارد این گلزار سرد
تا شود هستیگوارا با غبار فقر جوش
آب در ظرف سفالین میشود بسیار سرد
یأس پیما اشک فرهادم شبی آمد به یاد
نالهای کردم که گردید آتش کهسار سرد
در جوانی به که باشی هم سلوک آفتاب
تا هواگرم است بایدگرس رفتار سرد
بیرواجی دیدی اسرار هنر پوشیده دار
جنس میخواهد لحاف آندم که شد بازار سرد
گرم ناگردیده مژگان آفتابی میرسد
خوابناکان چند باشد سایهٔ دیوار سرد
بدل فسون می و نی آنقدرگرمی نداشت
آرزوهاگشت بر دل از یک استغفار سرد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل مباد افسرده تا برکس نگرددکار سرد
شمع خاموش انجمنها میکند یکبار سرد
هوش مصنوعی: دل نباید غمگین باشد تا اینکه کسی به ما توجه کند. شمعی که خاموش است، یک بار دیگر دما و گرمی خود را از دست میدهد و دیگر نمیتواند محیط را روشن کند.
عالمی را زیر این سقف مشبک یافتم
چون سر بی مغز زاهد ذر ته دستار سرد
هوش مصنوعی: نفرینی را زیر این سقف با طرح مشبک دیدم که مانند زاهدی بیفکر، در زیر دستار خود در خموشی به سر میبرد.
داغ شد دل تا چه درگیرد به این دل مردگان
چارهگر یکسر ز گال و نالهٔ بیمار سرد
هوش مصنوعی: دل من به شدت آتش گرفته و نمیدانم چه میشود. دل مردهها نیز در غم و نالههای بیمار، درمانی ندارد.
انفعال جوهر مرد اختلاط حیز نیست
شعلهها را شمعکافوریکند دشوار سرد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وقتی جوهر مرد در حالت انفعال و عدم فعالیت قرار میگیرد، مانند شعلههای شمع که در اثر کافور سرد میشوند، سختی و چالشهایی را تجربه میکند. در واقع، در شرایط عدم تحرک و اختلاط، انرژی و حرارت او کاهش مییابد و دچار سردی میشود.
با همه تدبیر ز آتش برنیاید مالدار
پوست اندازد، بود هرچند جای مار سرد
هوش مصنوعی: با وجود تمام تدابیر، ثروتمند نمیتواند از خطر آتش دور بماند. حتی اگر جایی وجود داشته باشد که مارها سرد باشند و خطر کمتری تهدید کند، باز هم نمیتوان از آسیبها و خطرات ناشناخته در امان بود.
بیتکلف با نفس روزی دو باید ساختن
دل هواخواه و نسیمی دارد این گلزار سرد
هوش مصنوعی: باید بدون هیچ گونه تصنعی، هر روز دوستی با نفس خود برقرار کنیم، چرا که دل عاشق نیازی به نوازش دارد و این باغ سرد، نسیمی ملایم میطلبد.
تا شود هستیگوارا با غبار فقر جوش
آب در ظرف سفالین میشود بسیار سرد
هوش مصنوعی: برای اینکه زندگی شیرین و دلپذیری داشته باشیم، گاه باید سختیها و فقر را تحمل کنیم؛ مانند آبی که در ظرف سفالی سرد میشود و در نتیجه راز بقا و ادامهی زندگی در آن نهفته است.
یأس پیما اشک فرهادم شبی آمد به یاد
نالهای کردم که گردید آتش کهسار سرد
هوش مصنوعی: دلی پر از ناامیدی و غم، اشکهایی چون اشکهای فرهاد بر چهرهام نشست. شبی به خاطر اندوهی عمیق نالهای سر دادم که همچون شعلهای در دل کوهسار سرد و بیجان زبانه کشید.
در جوانی به که باشی هم سلوک آفتاب
تا هواگرم است بایدگرس رفتار سرد
هوش مصنوعی: در دوران جوانی، باید همواره همچون خورشید رفتار کنی و در شرایطی که اوضاع خوب و گرم است، از خود رفتاری قوی و پرانرژی نشان دهی. اما وقتی که شرایط تغییر میکند و هوا سرد و نامساعد میشود، باید نرمتر و محتاطتر رفتار کنی.
بیرواجی دیدی اسرار هنر پوشیده دار
جنس میخواهد لحاف آندم که شد بازار سرد
هوش مصنوعی: اگر هنری را پنهان کردهای، در زمان بیمحبوبی و رکود بازار، قدرت و ارزش آن را در نظر بگیر. در این شرایط، باید مراقب باشی که چیزهای باارزش و ناب را در دل خود حفظ کنی.
گرم ناگردیده مژگان آفتابی میرسد
خوابناکان چند باشد سایهٔ دیوار سرد
هوش مصنوعی: چشمان خوابآلودی که هنوز به خواب نرفتهاند، به زودی نور آفتاب به آنها میتابد. در این حال، سایهی سرد دیوار به خوابآوران چندان تأثیر نمیگذارد.
بدل فسون می و نی آنقدرگرمی نداشت
آرزوهاگشت بر دل از یک استغفار سرد
هوش مصنوعی: شراب و نوا برای دل انگیزش کافی نبود و به همین خاطر آرزوها از یک درخواست بخشش، یخ زدند و سرد شدند.
حاشیه ها
1397/05/01 11:08
عبذالغفار
درجوانی به که باشی همسلوک آفتاب
تا هوا گرم است باید گرمی رفتار سرد
.
.
بیدل افسون می و نی آنقدر گرمی نداشت
آرزوها گشت بر دل از یک استغفار سرد
لطفاً اصلاح شود .