گنجور

غزل شمارهٔ ۱۰۷۸

تا لبش در نظرم می‌گذرد
آب‌گشتن ز سرم می‌گذرد
فصل گل منفعلم باید ساخت
ابر بی‌ چشم ترم می‌گذرد
زین گذرگه به کجا دل بندم
هرچه را می‌نگرم می‌گذرد
در بغل نامهٔ عتقا دارم
خبرم بیخبرم می‌گذرد
حلقه شد قامت و محرم نشدم
عمر بیرون درم می‌گذرد
جادهٔ پی‌سپر تسلیمم
هر چه آید به سرم می‌گذرد
ششجهت غلغل صور است اما
همه در گوش کرم می‌گذرد
مژه‌ای باز نکردم هیهات
پر زدن زیر پرم می‌گذرد
موج این‌بحر نفس راست نکرد
به وطن در سفرم می‌گذرد
هر طرف سایه‌صفت می‌گذرم
یک شب بی‌سحرم می‌گذرد
کاش با یأس توان ساخت چو بید
بی‌بری هم ز برم می‌گذرد
دل ندانم به کجا می‌سوزد
دود شمعی ز سرم می‌گذرد
خاکم امروز غبارانگیز است
پستی از بام و درم می‌گذرد
کاروان الم و عیش کجاست
من ز خود می‌گذرم می‌گذرد
چند چون شمع ‌نگریم‌ بیدل
انجمن از نظرم می‌گذرد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا لبش در نظرم می‌گذرد
آب‌گشتن ز سرم می‌گذرد
هوش مصنوعی: هر بار که لب او در برابر چشمم می‌آید، به‌راستی از خاطر و از ذهنم می‌رود.
فصل گل منفعلم باید ساخت
ابر بی‌ چشم ترم می‌گذرد
هوش مصنوعی: در فصل گل، باید به منافع خود بپردازم؛ ابر بدون چشم من در حال گذر است.
زین گذرگه به کجا دل بندم
هرچه را می‌نگرم می‌گذرد
هوش مصنوعی: در این دنیا هر جا که می‌نگرم، همه چیز در حال گذر است و نمی‌توانم به چیزی دل ببندم.
در بغل نامهٔ عتقا دارم
خبرم بیخبرم می‌گذرد
هوش مصنوعی: در آغوش نامه‌ای پر از خبر آزادی‌ام هستم، اما خودم از آن بی‌خبرم و زمان به آرامی می‌گذرد.
حلقه شد قامت و محرم نشدم
عمر بیرون درم می‌گذرد
هوش مصنوعی: در حالی که زندگی‌ام در گذر است، به خاطر دوری از محبوب، نتوانسته‌ام به عمق همراهی و نزدیکی با او دست یابم.
جادهٔ پی‌سپر تسلیمم
هر چه آید به سرم می‌گذرد
هوش مصنوعی: من در مسیر پیروزی بر تسلیم قرار دارم و هرچه که در زندگی برایم پیش بیاید، به راحتی از کنار آن عبور می‌کنم.
ششجهت غلغل صور است اما
همه در گوش کرم می‌گذرد
هوش مصنوعی: صداها و نوای زندگی در اطراف ما در همه جهات به گوش می‌رسد اما بسیاری از افراد با وجود این صداها توجهی به آن ندارند و همچون کرم در سکوت و بی‌تفاوتی به سر می‌برند.
مژه‌ای باز نکردم هیهات
پر زدن زیر پرم می‌گذرد
هوش مصنوعی: من حتی پلک هم نزدم، تا پروازی کنم. در حالی که زیر پناهم، همه چیز به راحتی می‌گذرد.
موج این‌بحر نفس راست نکرد
به وطن در سفرم می‌گذرد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در سفرم، با وجود اینکه در دل دریا هستم، هیچ‌کدام از نفس‌های این دریا مرا به یاد وطن نمی‌اندازد و حس دلتنگی برای وطن در من وجود ندارد.
هر طرف سایه‌صفت می‌گذرم
یک شب بی‌سحرم می‌گذرد
هوش مصنوعی: به هر سو که می‌روم، همانند سایه‌ای عبور می‌کنم و یک شب بدون صبح و روشنایی می‌گذرد.
کاش با یأس توان ساخت چو بید
بی‌بری هم ز برم می‌گذرد
هوش مصنوعی: کاش بتوانم با ناامیدی کنار بیایم، مثل بید که بدون نیاز به هیچ چیز، از کنارم می‌گذرد.
دل ندانم به کجا می‌سوزد
دود شمعی ز سرم می‌گذرد
هوش مصنوعی: دلم نمی‌دانم به کجا سوخته است، ولی بوی دود شمعی از سرم رد می‌شود.
خاکم امروز غبارانگیز است
پستی از بام و درم می‌گذرد
هوش مصنوعی: امروز خاک من پر از غبار و گرد و غبار است و این وضعیت از بالای بام و در جلویم می‌گذرد.
کاروان الم و عیش کجاست
من ز خود می‌گذرم می‌گذرد
هوش مصنوعی: کاروان غم و شادی کجا رفته است؟ من از خودم عبور می‌کنم و زمان نیز در حال گذر است.
چند چون شمع ‌نگریم‌ بیدل
انجمن از نظرم می‌گذرد
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که مانند شمع غمگین و نگرانم، و در این حال، دیگران به راحتی از کناره‌ام می‌گذرند و به من توجهی نمی‌کنند.

حاشیه ها

1396/11/17 13:02
نصیر

با عرض ادب و احترام ! این شعر توسط احمد ظاهر خواننده نابغهء افغانستان حدود چهل سال پیش در قالب آهنگ درآمده است.
معنی یکی از بیت های این شعر زیبا را نمیدانم اگر لطف کنید برایم توضیح دهید، ممنون میشوم.
جادهء پی سپر تسلیمم

1396/11/17 15:02
nabavar

نصیر جان
جادهٔ پی‌سپر تسلیمم
هر چه آید به سرم می‌گذرد
در جاده ی تسلیم و رضا راه می سپُرم
زنده باشی