غزل شمارهٔ ۱۰۷۲
عرقآلوده جمالی ز نظر میگذرد
کزحیا چون عرقم آب ز سر میگذرد
کیست از شوخی رنگ تو نبازد طاقت
آب یاقوت هم اینجا ز جگر میگذرد
خط مسطر نشود مانع جولان قلم
تیغ را جادهکند هرکه ز سر میگذرد
موج ما بینم ازین بحر پر آشوب گذشت
همچو نظاره که از دیدهٔ تر میگذرد
نیست درگلشن اسباب جهان رنگ ثبات
همه از دیدهٔ ما همچو نظر میگذرد
منزلی نیست که صحرا نشد از وحشت ما
غنچه در گل خزد آنجا که سحر میگذرد
شوخی رشتهٔ نومیدی ما بس که رساست
ناله تا بال گشاید ز اثر میگذرد
چون نفس خانهپرستیم و نداریم آرام
عمر آسودگی ما به سفر میگذرد
در مقامی که قناعت بلد استغناست
کاروان چون تپش از موج گهر میگذرد
به هوس ترک حلاوت ننمایی بیدل
نیست بیناله اگر نی ز شکر میگذرد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عرقآلوده جمالی ز نظر میگذرد
کزحیا چون عرقم آب ز سر میگذرد
هوش مصنوعی: چهرهای زیبا و عرقآلود از برابر چشمم میگذرد که چون عرقی که از سر میچکد، از حیا و شرم عبور میکند.
کیست از شوخی رنگ تو نبازد طاقت
آب یاقوت هم اینجا ز جگر میگذرد
هوش مصنوعی: کیست که در برابر زیبایی و جذابیت تو وسوسه نشود؟ حتی آب یاقوت هم با سوز و گداز از دل عبور میکند.
خط مسطر نشود مانع جولان قلم
تیغ را جادهکند هرکه ز سر میگذرد
هوش مصنوعی: دیگر بودن خطوط و محدودیتها نمیتواند مانع خلاقیت و آزادی قلم شود؛ هرکس که از این خطوط عبور کند، در حقیقت خود را آزاد کرده است.
موج ما بینم ازین بحر پر آشوب گذشت
همچو نظاره که از دیدهٔ تر میگذرد
هوش مصنوعی: موج ما بدون نشانهای از این دریا پر آشوب عبور کرد، مانند نگاهی که از چشمان گریان میگذرد.
نیست درگلشن اسباب جهان رنگ ثبات
همه از دیدهٔ ما همچو نظر میگذرد
هوش مصنوعی: در گلستان، هیچ چیز در دنیا ثابت و پایدار نیست و همه چیز تنها در چشم ما به نظر میرسد که ماندگار است و سریعاً عبور میکند.
منزلی نیست که صحرا نشد از وحشت ما
غنچه در گل خزد آنجا که سحر میگذرد
هوش مصنوعی: هیچ جای امنی نیست که ترس و وحشت ما تأثیر نگذارد و در جایی که صبحگاهی میگذرد، غنچهها در دل گلها به خود میلرزند.
شوخی رشتهٔ نومیدی ما بس که رساست
ناله تا بال گشاید ز اثر میگذرد
هوش مصنوعی: نومیدی ما به قدری قوی و عمیق است که حتی نالههای ما هم به اندازهای رسا هستند که میتوانند تا آسمان بروند و اثرشان را بگذارند.
چون نفس خانهپرستیم و نداریم آرام
عمر آسودگی ما به سفر میگذرد
هوش مصنوعی: زیرا ما خانهنشین هستیم و آرامش نداریم، عمر با آرامش ما در سفر میگذرد.
در مقامی که قناعت بلد استغناست
کاروان چون تپش از موج گهر میگذرد
هوش مصنوعی: در جایی که قناعت به خوبی شناخته شده است، ثروت و بی نیازی در جریان است و کاروان مانند جواهراتی از امواج عبور میکند.
به هوس ترک حلاوت ننمایی بیدل
نیست بیناله اگر نی ز شکر میگذرد
هوش مصنوعی: اگر بخواهی لذت شیرینی را رها کنی، همچون بیدلان نباش. کسی که از درد و غم نمیگوید، مانند کسی است که از شکر میگذرد.