گنجور

غزل شمارهٔ ۱۰۷۱

یک سر مو گر هوس از فکر جاهی بگذرد
پشم ما بالد به حدی ‌کز کلاهی بگذرد
شمع محفل داغ می‌گردد کز آهی بگذرد
آه از آن روزی که حرص از دستگاهی بگذرد
دسترنج سعی آزادی نمی‌گردد تلف
کهکشان بالد اگر از برگ کاهی بگذرد
در جنون دارد کسی تا کی سر زنجیر اشک
سرده این دیوانه را شاید به راهی بگذرد
روشن است از جادهٔ انصاف حکم ما ز شمع
داغ نقش پاست‌گر زین ره نگاهی بگذرد
شمع بردار از مزار تیره‌روزان وفا
باش تا بر خاک مژگان سیاهی بگذرد
از غبار ما سواد عجز روشن‌کردنیست
باید این خط هم به چشمت‌ گاه‌گاهی بگذرد
عرض مطلب یک فلک ره دارد از دل تا زبان
چون سحر صد نردبان بندی‌ که آهی بگذرد
برنمی‌دارد چوگردون عمر تمکین وحشتم
ننگ آن جولان که از من سال و ماهی بگذرد
ترک دنیا هم دلیل پایهٔ دون همتی است
سر به معنی پا شود تا ازکلاهی بگذرد
نالهٔ نی می‌کشد از موج آب اواز پا
عمر عاشق‌ گر همه د زیر چاهی بگذرد
بی‌فنا ممکن بدان بیدل ‌گذشتن زین محیط
بستن مژگان شود پل تا نگاهی بگذرد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یک سر مو گر هوس از فکر جاهی بگذرد
پشم ما بالد به حدی ‌کز کلاهی بگذرد
هوش مصنوعی: اگر حتی یک سر مو هم بخواهد از اندیشه‌اش به جایی برود، پشم ما به قدری رشد می‌کند که از کلاهی عبور کند.
شمع محفل داغ می‌گردد کز آهی بگذرد
آه از آن روزی که حرص از دستگاهی بگذرد
هوش مصنوعی: شمع محفل به شدت روشن می‌شود به دلیل اینکه از یک آه گذشت. آه، به یاد روزی می‌افتم که حرص و طمع بر زندگی حاکم شد و این وضعیت را به وجود آورد.
دسترنج سعی آزادی نمی‌گردد تلف
کهکشان بالد اگر از برگ کاهی بگذرد
هوش مصنوعی: زحمتی که برای آزادی کشیده می‌شود هرگز هدر نمی‌رود، حتی اگر کهکشان‌ها نیز با برگ‌های کوچک کاه عبور کنند.
در جنون دارد کسی تا کی سر زنجیر اشک
سرده این دیوانه را شاید به راهی بگذرد
هوش مصنوعی: کسی در حال دیوانگی است و اشک‌هایش مانند زنجیری به او متصل شده‌اند. او نمی‌داند تا کی باید در این حال بماند، اما ممکن است روزی فرصتی پیش بیاید که به راهی جدید برود.
روشن است از جادهٔ انصاف حکم ما ز شمع
داغ نقش پاست‌گر زین ره نگاهی بگذرد
هوش مصنوعی: این بیت نشان می‌دهد که حقیقت و قضاوت منصفانه به وضوح از مسیر درست قابل درک است. اگر کسی از این راه عبور کند، می‌تواند به روشنی به واقعیت پی ببرد.
شمع بردار از مزار تیره‌روزان وفا
باش تا بر خاک مژگان سیاهی بگذرد
هوش مصنوعی: شمعی را از قبری که برای انسان‌های بدشانس است، بردار و وفادار باش تا اشک‌های سیاه بر روی زمین پاک شود.
از غبار ما سواد عجز روشن‌کردنیست
باید این خط هم به چشمت‌ گاه‌گاهی بگذرد
هوش مصنوعی: غبار ما نشان‌دهنده ناتوانی‌مان است و باید این نوشته را گهگاهی به چشمانت بیندازید.
عرض مطلب یک فلک ره دارد از دل تا زبان
چون سحر صد نردبان بندی‌ که آهی بگذرد
هوش مصنوعی: موضوعی که در اینجا مطرح شده، این است که برای بیان احساسات و افکار، مسیر طولانی و دشواری وجود دارد. این مسیر از دل شروع می‌شود و به زبان می‌رسد. مانند سحر که با استفاده از نردبان‌های متعددی، یک آرزو یا خواسته را به حقیقت می‌رساند. در اینجا تاکید بر این است که برای بیان یک احساس، باید مراحل و ابزارهای خاصی را پشت سر گذاشت.
برنمی‌دارد چوگردون عمر تمکین وحشتم
ننگ آن جولان که از من سال و ماهی بگذرد
هوش مصنوعی: چرخ گردون، عمر من را نمی‌پذیرد و این ننگ بزرگی است که سال‌ها و ماه‌ها از من بگذرد و من در حال وحشت باشم.
ترک دنیا هم دلیل پایهٔ دون همتی است
سر به معنی پا شود تا ازکلاهی بگذرد
هوش مصنوعی: ترک کردن دنیا نشانه‌ای از پایین بودن همت است. کسی که به معنای واقعی می‌رسد، باید از تمامی ظواهر و زرق و برق‌های دنیوی بگذرد.
نالهٔ نی می‌کشد از موج آب اواز پا
عمر عاشق‌ گر همه د زیر چاهی بگذرد
هوش مصنوعی: صدای نالهٔ نی از جلوی آب به گوش می‌رسد و نشان‌دهندهٔ غم و درد عاشقانه‌ای است. حتی اگر عمر عاشق در زیر چاهی سپری شود، این احساسات همچنان ادامه خواهند داشت.
بی‌فنا ممکن بدان بیدل ‌گذشتن زین محیط
بستن مژگان شود پل تا نگاهی بگذرد
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که بی‌پایانی ممکن است، با چشم‌های بسته از این دنیای محدود عبور کردن، چنان که پلکی بزنیم تا نگاهی از آن سوی جهان بگذرد.