غزل شمارهٔ ۱۰۶۳
حسرت، پیام بیکسی آخر به یار برد
قاصد نبُرد نامهٔ من، انتظار برد
قطع جهات کردهام از انس بوریا
افتادگی به هر طرفم نی سوار برد
در هجر و وصل آب نگشتم چه فایده
بیانفعالیام همه جا شرمسار برد
حیف ازکسیکه ضبط عنان سخن نداشت
تمکین، ز سنگ، خفت وضع شرار برد
مردان! زکینهخواهی دونان حذرکنید
خون سگان ز ننگ دم ذوالفقار برد
بیرتبه نیست دعوی حق با وجود لاف
منصور را بلندتر از خلق، دار برد
گردنکشی ز عجزپرستان چه ممکن است
انگشت هم زپرده ما زینهار برد
زین دشت جز وبال تعلق نچیدهایم
آن دامنیکه کسوت ما داشت، خار برد
قدر حضور بحر ندانست زورقم
غفلت برای سوختنم برکنار برد
آیینهخانه بود تماشاگه ظهور
سیر بهارِ رنگ، به خویشم دچار برد
آخر هوای وصل توامکرد بیسراغ
چندان تپید دل، که ز خاکم غبار برد
هستی صفای جوهر تحقیق کس نخواست
هرکس نفس ز خلق، یک آیینهوار برد
بیدل هجوم قلقل میناست شش جهت
با هر صدایی از خودم این کوهسار برد
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حسرت، پیام بیکسی آخر به یار برد
قاصد نبُرد نامهٔ من، انتظار برد
هوش مصنوعی: حسرت دل، به خاطر بیکسیام، پیامم را به محبوب رساند، اما قاصد نامهام را نیاورد، فقط انتظار را با خود آورد.
قطع جهات کردهام از انس بوریا
افتادگی به هر طرفم نی سوار برد
هوش مصنوعی: من به خاطر نوع زندگیام از هر گونه وابستگی به دنیا و شرایط آن آزاد شدهام و اکنون در هر جهتی که به حرکت درآیم، بدون هیچ مانعی پیش میروم.
در هجر و وصل آب نگشتم چه فایده
بیانفعالیام همه جا شرمسار برد
هوش مصنوعی: در جدایی و نزدیکی، به چه درد میخورد که بیحرکت بمانم؟ در هر جا، احساس شرمندگی و ناچیزی باری بر دوش من است.
حیف ازکسیکه ضبط عنان سخن نداشت
تمکین، ز سنگ، خفت وضع شرار برد
هوش مصنوعی: متاسفانه کسی که نتواند در صحبتهایش کنترل داشته باشد و به دنبال به دست آوردن قدرت به هر طریق باشد، در واقع از مقام و ارزش خود میکاهد و مثل سنگ خالی و بیروح میشود.
مردان! زکینهخواهی دونان حذرکنید
خون سگان ز ننگ دم ذوالفقار برد
هوش مصنوعی: ای مردان! از آنانی که به ناامیدی و پستی گرایش دارند، دوری کنید؛ زیرا خون سگان نماد ننگ و شرمساری است.
بیرتبه نیست دعوی حق با وجود لاف
منصور را بلندتر از خلق، دار برد
هوش مصنوعی: دعوی حق و طلب انصاف هیچگاه بیاعتبار نیست، حتی اگر بعضیها مانند منصور، که به خود میبالند، صدایشان بلندتر از دیگران باشد.
گردنکشی ز عجزپرستان چه ممکن است
انگشت هم زپرده ما زینهار برد
هوش مصنوعی: این معنا میرساند که افرادی که به دلیل ناتوانی نمیتوانند عمل قوی انجام دهند، نمیتوانند به خود جرأت دهند یا تلاش کنند. کسی که به ضعف خود اعتراف کرده است، بهتر است از مرزها و محدودیتهای خود فراتر نرود و به خود آسیب نزند.
زین دشت جز وبال تعلق نچیدهایم
آن دامنیکه کسوت ما داشت، خار برد
هوش مصنوعی: ما در این دشت جز بار سنگین وابستگی چیزی به دست نیاوردهایم. آن دامن که روزگاری لباس ما بود، اکنون خار و خاشاکی به همراه دارد.
قدر حضور بحر ندانست زورقم
غفلت برای سوختنم برکنار برد
هوش مصنوعی: به خاطر غفلت خود نتوانستم ارزش حضور دریا را درک کنم و این غفلت موجب سوختن من شد.
آیینهخانه بود تماشاگه ظهور
سیر بهارِ رنگ، به خویشم دچار برد
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویرسازی از زیبایی و تغییرات بهاری پرداخته شده است. به بیان دیگر، به این موضوع اشاره میشود که بهار با رنگها و جلوههای زیبا، مانند آینهای است که زیباییهای خود را به نمایش میگذارد و انسان را تحت تأثیر قرار میدهد. این زیباییها باعث میشود که فرد خود را به نوعی در آن غرق و مشغول ببیند.
آخر هوای وصل توامکرد بیسراغ
چندان تپید دل، که ز خاکم غبار برد
هوش مصنوعی: در نهایت، longing برای وصال تو چنان دلم را به تپش انداخت که حتی غبار از خاک من بلند شد.
هستی صفای جوهر تحقیق کس نخواست
هرکس نفس ز خلق، یک آیینهوار برد
هوش مصنوعی: هیچکس نخواست که به عمق وجود خود پی ببرد و هویت واقعیاش را بشناسد؛ همه فقط به دنیای ظاهری و مادی توجه دارند، مانند آینهای که فقط ظاهر را نشان میدهد.
بیدل هجوم قلقل میناست شش جهت
با هر صدایی از خودم این کوهسار برد
هوش مصنوعی: بیدل، صدا و نغمههای پرندهای مانند مینا در هر جهتی به گوش میرسد و با هر صدایی که از خودم صادر میکنم، این کوه بزرگ به لرزه در میآید.
حاشیه ها
1393/09/18 02:12
بشیر رحیمی
"یا" از کلمه "بوریا" جا مانده:
قطع جهات کردهام از انس بوریا
همچنین کلمه "زورف" باید "زورقی" باشد:
قدر حضور بحر ندانست زورقی