گنجور

غزل شمارهٔ ۱۰۶۲

احتیاجم خجلت از احباب برد
سوخت دل تا رخت درمهتاب برد
عمر رفت و آهی از دل‌ گل نکرد
ساز من آب رخ مضراب برد
آه عیش‌ گوشهٔ فقرم نماند
سایهٔ دیوار رفت و خواب برد
آینه آخر به صیقل‌گشت‌گم
بسکه رفتم خانه را سیلاب برد
داشتم تحریر خجلت‌نامه‌ای
تا کنم تکلیف قاصد آب برد
بی‌غرض خلقی ازین حرمان‌سرا
رفت و داغ مطلب نایاب برد
غنچه‌ها شرم از شکفتن باختند
خنده آخر زین چمن آداب برد
قامت خم عجز می‌خواهد ز ما
سجده باید پیش این محراب برد
محرم سیر گریبان کس مباد
زورق ما را که در گرداب برد
برکه نالم بیدل از بیداد چرخ
خواب من آواز این دولاب برد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

احتیاجم خجلت از احباب برد
سوخت دل تا رخت درمهتاب برد
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به احساس نیازش اشاره می‌کند که باعث شرمندگی‌اش در برابر دوستانش شده است. همچنین، او از سوزش دلش صحبت می‌کند که به دلیل فقدان یا دوری محبوبش و یادآوری لحظه‌های خوب با او به وجود آمده است. در واقع، این احساسات عمیق و دردناک ناشی از عشق و احساس تنهایی است.
عمر رفت و آهی از دل‌ گل نکرد
ساز من آب رخ مضراب برد
هوش مصنوعی: عمر من به سرعت سپری شد و نتوانستم از دل خود صدای آهی را خارج کنم. ساز من نیز آب و رنگی ندارد و مضراب من بر آن نمی‌نوازد.
آه عیش‌ گوشهٔ فقرم نماند
سایهٔ دیوار رفت و خواب برد
هوش مصنوعی: از شادی زندگی در فقر من چیزی نمانده است، سایهٔ دیوار هم رفته و خواب بر من غلبه کرده است.
آینه آخر به صیقل‌گشت‌گم
بسکه رفتم خانه را سیلاب برد
هوش مصنوعی: در آخرین مرحله، چنان درخشان و صاف شده‌ام که گویی بعد از طوفانی شدید به خانه برگشته‌ام و همه چیز تحت تأثیر قرار گرفته است.
داشتم تحریر خجلت‌نامه‌ای
تا کنم تکلیف قاصد آب برد
هوش مصنوعی: داشتم نامه‌ای درباره‌ی احساس شرم و خجالت می‌نوشتم تا بتوانم مشخص کنم که فردی که آب می‌آورد چه وضعیت و مسئولیتی دارد.
بی‌غرض خلقی ازین حرمان‌سرا
رفت و داغ مطلب نایاب برد
هوش مصنوعی: بدون هیچ هدف خاصی، فردی از این مکان پر از محرومیت و ناامیدی رفت و با خود غمی عمیق و گمشده برداشت.
غنچه‌ها شرم از شکفتن باختند
خنده آخر زین چمن آداب برد
هوش مصنوعی: غنچه‌ها از خجالت نتوانستند خود را باز کنند و در پایان، لبخند آخر از این باغ برچیده شد.
قامت خم عجز می‌خواهد ز ما
سجده باید پیش این محراب برد
هوش مصنوعی: ما باید در مقابل این محراب با کمال ت humility و افتادگی سجده کنیم، چرا که قامت خمیدگی و ناتوانی ما را نشان می‌دهد.
محرم سیر گریبان کس مباد
زورق ما را که در گرداب برد
هوش مصنوعی: کسی نباید به ما آسیب برساند یا به ما فشار بیاورد، زیرا ما در شرایط سخت و دشواری قرار داریم و نیاز به حمایت و حفاظت داریم.
برکه نالم بیدل از بیداد چرخ
خواب من آواز این دولاب برد
هوش مصنوعی: من در برکه‌ای فریاد می‌زنم از ظلم و ستم زمانه، خواب من را این چرخش زندگی از من گرفته و صداهایش را به گوشم رسانده است.