گنجور

غزل شمارهٔ ۱۰۴۹

خیالت در غبار دل صفاپردازیی دارد
پری در طبع سنگ افسون میناسازیی دارد
نمی‌دانم چسان پوشد کسی راز محبت را
حیا هم با همه اخفا عرق غمازیی دارد
مژه بگشا وبنیاد هوس تا عشق آتش زن
چراغ ناز این محفل شررپردازیی دارد
بیا رنگی بگردانیم مفت فرصت است اینجا
بهار بیخودی هم یک دو دم‌گلبازیی‌دارد
اگر از خود روم‌ کو تاب تا رنگی بگردانم
به آن عجزم‌که با من عجز هم طنازیی‌دارد
به دشت و در ندیدم از سراغ عافیت‌گردی
خیال بیدماغ اکنون گریبان‌تازیی دارد
نقاب‌رنگ هرجا می‌دردآیینه‌دیدار است
شب حیرت نگاهان‌ خوش ‌سحر پردازیی دارد
خدا کار بنای دل به ایمان ختم گرداند
خیال چشم او امشب فرنگ آغازیی دارد
به افسون نفس مغرور هستی زیستن ‌تا کی
به هرجا این هوا گل می‌کند ناسازیی دارد
فلک هرچند عرض ناز اقبالت دهد بیدل
نخواهی ‌غره شد این حیز پشت‌اندازیی ‌دارد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خیالت در غبار دل صفاپردازیی دارد
پری در طبع سنگ افسون میناسازیی دارد
هوش مصنوعی: ذهن تو در دل غبارآلود، زیبایی خاصی دارد و مانند جادوگری است که با هنر خود، سنگ را به مینا تبدیل می‌کند.
نمی‌دانم چسان پوشد کسی راز محبت را
حیا هم با همه اخفا عرق غمازیی دارد
هوش مصنوعی: نمی‌دانم چگونه کسی می‌تواند راز عشق را پنهان کند؛ حتی حیا هم با همه‌ پنهانی‌اش، نشانه‌هایی از غم و دل‌تنگی دارد.
مژه بگشا وبنیاد هوس تا عشق آتش زن
چراغ ناز این محفل شررپردازیی دارد
هوش مصنوعی: چشم‌هایت را باز کن و به آرزوهای خود توجه کن، تا عشق شعله‌ای روشن کند که چراغ زیبایی این مجلس را روشن کند و جذابیتی خاص به آن ببخشد.
بیا رنگی بگردانیم مفت فرصت است اینجا
بهار بیخودی هم یک دو دم‌گلبازیی‌دارد
هوش مصنوعی: بیایید فرصتی که در اینجا داریم را غنیمت شماریم. بهار، که فصل زیبایی است، حتی اگر لحظه‌ای بیهوده باشد، می‌تواند فرصتی برای شادی و لذت از گل‌ها باشد.
اگر از خود روم‌ کو تاب تا رنگی بگردانم
به آن عجزم‌که با من عجز هم طنازیی‌دارد
هوش مصنوعی: اگر از خود بروم، به یکباره می‌توانم چهره‌ای دیگر به خود بگیرم؛ چرا که این ناتوانی من هم با نوعی شوخی و زیبایی همراه است.
به دشت و در ندیدم از سراغ عافیت‌گردی
خیال بیدماغ اکنون گریبان‌تازیی دارد
هوش مصنوعی: در دشت و بیابان، هیچ نشانه‌ای از آرامش و آسایش ندیدم. این فکر بی‌فکری در حال حاضر مانند دمی بی‌رحم به من حمله می‌کند.
نقاب‌رنگ هرجا می‌دردآیینه‌دیدار است
شب حیرت نگاهان‌ خوش ‌سحر پردازیی دارد
هوش مصنوعی: هر جا که رنگ نقاب بر داشته می‌شود، در واقع نمایان‌گر آن چیزی است که در دل شب و در حالی که نگاهی حیرت‌انگیز وجود دارد، بی‌نظیر است. این نشان می‌دهد که احوال و زیبایی‌های سحرگاهی به‌خودی‌خود جاذبه‌ای خاص دارند.
خدا کار بنای دل به ایمان ختم گرداند
خیال چشم او امشب فرنگ آغازیی دارد
هوش مصنوعی: خداوند ساختن دل را با ایمان به پایان رساند و امشب خیال چشمان او شروعی تازه دارد.
به افسون نفس مغرور هستی زیستن ‌تا کی
به هرجا این هوا گل می‌کند ناسازیی دارد
هوش مصنوعی: مدت زیادی نمی‌توانی با فریب نفس و خودخواهی‌ات زندگی کنی. هر جا که به نظر خوشایند می‌رسد، در واقع دلیلی برای ناهماهنگی و عدم سازگاری وجود دارد.
فلک هرچند عرض ناز اقبالت دهد بیدل
نخواهی ‌غره شد این حیز پشت‌اندازیی ‌دارد
هوش مصنوعی: اگرچه زمانه به تو لطف و نیکی کند، اما تو نباید فریب‌خورده و مغرور شوی؛ زیرا این شرایط زندگی ناپایدار و زودگذر است.