غزل شمارهٔ ۱۰۴۵
ضعیفیها بیان عجز طاقت برنمیدارد
سجود مشت خاک اظهار طاعت برنمیدارد
طرف عشق است غیر از ترک هستی نیست تدبیری
که شمشیر از حریف خود سلامت برنمیدارد
به ذوق گفتگو بر هم مزن هنگامهٔ تمکین
که کوه از ناله غیر از ننگ خفّت بر نمیدارد
دلیل ترک اسبابم مباش ای ذوق آزادی
نگاه بی دماغان ناز عبرت بر نمیدارد
مگرچون نقش پا با خاک محشورمکنی ورنه
سر افتادهای دارم که خجلت برنمیدارد
گل بیتابیام چندان نزاکتپرور است امشب
کهگر آیینهگردد رنگ حیرت برنمیدارد
سفیه انگار منعم راکه سایل بر در جودش
ندارد بار تا گرد مذلت برنمیدارد
ز ساز سرکشیها عجز پیما نالهای دارم
که گر توفان کند جز دست حاجت برنمیدارد
امل را چند سازی کاروان سالار خواهشها
نفس خود محملت بیش از دو ساعت بر نمیدارد
نمیارزد به تصدیع نگه جنس تماشایی
دو عالم یک مژه بار است همت بر نمیدارد
بیا و از شرارم یک نگه فرصت غنیمت دان
که شرم انتظارم برق مهلت بر نمیدارد
به رنگ رسم پردازان تکلف میکنم بیدل
و گرنه معنی الفت عبارت برنمیدارد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ضعیفیها بیان عجز طاقت برنمیدارد
سجود مشت خاک اظهار طاعت برنمیدارد
هوش مصنوعی: ناتوانیها نمیتوانند روی ضعف خود و ناتوانی از سجده بر خاک، اطاعت و فرمانبرداری خود را نشان دهند.
طرف عشق است غیر از ترک هستی نیست تدبیری
که شمشیر از حریف خود سلامت برنمیدارد
هوش مصنوعی: در جستجوی عشق، جز از آنگونه که خود را از نیستی بگذرانیم، راهی نیست؛ چرا که هیچ تدبیری نمیتواند حریف را از آسیب نجات دهد.
به ذوق گفتگو بر هم مزن هنگامهٔ تمکین
که کوه از ناله غیر از ننگ خفّت بر نمیدارد
هوش مصنوعی: به خاطر لذت گفتوگو، در موقعیت مناسب به هم نزنید، زیرا کوه هم از ناله جز به خاطر خجالت و خفت چیزی نمیآموزد.
دلیل ترک اسبابم مباش ای ذوق آزادی
نگاه بی دماغان ناز عبرت بر نمیدارد
هوش مصنوعی: دلیل برای کنار گذاشتن وسایل و ابزارهایم نباش، ای احساس آزادی! نگاه کسانی که از فهم عمیق عاجزند، نمیتواند مرا به تفکر و عبرت گرفتن وادارد.
مگرچون نقش پا با خاک محشورمکنی ورنه
سر افتادهای دارم که خجلت برنمیدارد
هوش مصنوعی: اگر مرا با خاک درآمیزی، مانند نقش پا، شاید دیگر خجالت نخواهم کشید. ولی در غیر این صورت، سرم به خاطر شرمندگی پایین است و خواب راحتی ندارم.
گل بیتابیام چندان نزاکتپرور است امشب
کهگر آیینهگردد رنگ حیرت برنمیدارد
هوش مصنوعی: امشب به قدری دلآشوب و بیتاب هستم که اگر آینهای به من نگاه کند، رنگ حیرت و شگفتی برنخواهد داشت.
سفیه انگار منعم راکه سایل بر در جودش
ندارد بار تا گرد مذلت برنمیدارد
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که فرد نادانی شبیه آن کسی است که با وجود اینکه دارای نعمت و ثروت است، اما به کسی که نیازمند است کمک نمیکند و در نتیجه بار ذلت و بیچیزی را بر دوش خود میکشد.
ز ساز سرکشیها عجز پیما نالهای دارم
که گر توفان کند جز دست حاجت برنمیدارد
هوش مصنوعی: از ناز و نازش، غم و حسرتی دارم که اگرچه سختیها بیفتد، باز تنها به امید یاری تو دست نیازم را بلند میکنم.
امل را چند سازی کاروان سالار خواهشها
نفس خود محملت بیش از دو ساعت بر نمیدارد
هوش مصنوعی: نفس آدمی بیشتر از دو ساعت نمیتواند بار سنگین امید و آرزوها را بر دوش خود بگذارد و باید در خواستهها و آرزوها تجدید نظر کند.
نمیارزد به تصدیع نگه جنس تماشایی
دو عالم یک مژه بار است همت بر نمیدارد
هوش مصنوعی: به خاطر یک نگاه عادی و گذرا، ارزش ندارد که دنیای زیبا و تماشایی را نادیده بگیریم. در واقع، تحمل سختیها برای به دست آوردن این زیباییها کار آسانی نیست.
بیا و از شرارم یک نگه فرصت غنیمت دان
که شرم انتظارم برق مهلت بر نمیدارد
هوش مصنوعی: بیا و ببین که من در انتظار تو هستم؛ این لحظه را غنیمت بشمار، چون من مدام در حال شرم و نگرانی هستم و این انتظار همچون برق فرصت از دست میرود.
به رنگ رسم پردازان تکلف میکنم بیدل
و گرنه معنی الفت عبارت برنمیدارد
هوش مصنوعی: من برای جلب توجه و زیباتر نشان دادن احساساتم، خود را به رنگهای هنرمندان میآرایم، اما در واقع، مفهوم عشق و دوستی فراتر از این ظواهر است و به سادگی قابل بیان نیست.