غزل شمارهٔ ۱۰۳۷
از چرخ نه هر ابله و نادانگله دارد
جای.گله این است که انسان گله دارد
اسباب بر آزادهدلان سخت حجابیست
نظاره ز جمعیّت مژگان گله دارد
زنجیر ز دیوانه ندید الفت آرام
از وحشت دل طره جانان گله دارد
بر وحشت اشکم تب وتاب مژهبار است
این موج ز پیچ و خم دامان گله دارد
اظهار عرق خجلت دیباچهٔ شرم است
مکتوب من از شوخی عنوانگله دارد
ترسم شود آزرده زتاب نگهگرم
رخسار تو کز سایهٔ مژگان گله دارد
از طاقت داغم جگر شعله کباب ست
از آبلهام خار مغیلانگله دارد
اشک تپش آهنگ جنونم چه توانکرد
آسودگی از خانه بهدوشان گله دارد
زنهار به خود نیز ترحم ننمایی
امروز در این انجمن احسان گله دارد
بیدل منم آن گوهر دریای تحمل
کز لنگر من شورش توفانگله دارد
غزل شمارهٔ ۱۰۳۶: از پنبه اگر آتش سوزان گله داردغزل شمارهٔ ۱۰۳۸: بهار عیش امکان رنگ وحشت دیدهای دارد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از چرخ نه هر ابله و نادانگله دارد
جای.گله این است که انسان گله دارد
هوش مصنوعی: هر کسی نمیتواند از زندگی و تقدیرش انتقاد کند، زیرا این انتقاد از نادانی ریشه میگیرد. در حقیقت، این انسان است که احساس ناخرسندی و شکایت دارد.
اسباب بر آزادهدلان سخت حجابیست
نظاره ز جمعیّت مژگان گله دارد
هوش مصنوعی: آزادگان به خاطر وجود موانع، نمیتوانند به راحتی به زیباییهای اطرافشان توجه کنند و در دلشان از مشاهده جمعیتی نگران و ناراحتاند.
زنجیر ز دیوانه ندید الفت آرام
از وحشت دل طره جانان گله دارد
هوش مصنوعی: دیوانه در زنجیر عشق نمیتواند آرامش داشته باشد، زیرا قلبش از محبت و زیبایی معشوق پر از اضطراب و تنش است.
بر وحشت اشکم تب وتاب مژهبار است
این موج ز پیچ و خم دامان گله دارد
هوش مصنوعی: اشکهای من از شدت احساسات در حال تلاطم و ناآرامی هستند و این حالتی که دارم به خاطر پیچیدگی و زیبایی عشق و علاقهام است که دلم را به درد میآورد.
اظهار عرق خجلت دیباچهٔ شرم است
مکتوب من از شوخی عنوانگله دارد
هوش مصنوعی: ابراز احساس شرمندگی، نشانهای از حیا و خجالت است، در حالی که نوشتههای من از سر شوخی و بازیگوشی، مضمونی از گلایه را به خود گرفتهاند.
ترسم شود آزرده زتاب نگهگرم
رخسار تو کز سایهٔ مژگان گله دارد
هوش مصنوعی: میترسم که نگاه پرشوق من، سبب ناراحتی تو شود، چرا که شاید چشمانت از سایه مژگانش دلخور باشد.
از طاقت داغم جگر شعله کباب ست
از آبلهام خار مغیلانگله دارد
هوش مصنوعی: من از شدت سوزش در دل و جانم به مانند آتش کباب میسوزم و دردی که به وجود آمده، مانند خارهای گیاه مغیلان است. این درد جانکاه از زخمهایی است که بر من نشسته و احساس نارضایتی و رنج را به همراه دارد.
اشک تپش آهنگ جنونم چه توانکرد
آسودگی از خانه بهدوشان گله دارد
هوش مصنوعی: اشک من نشانهای از دلسوختگی و دیوانگیام است و چه کسی میتواند آرامش را از دل کسانی که در رنج و درد سفر میکنند بگیرد؟
زنهار به خود نیز ترحم ننمایی
امروز در این انجمن احسان گله دارد
هوش مصنوعی: مراقب باش که امروز به خودت هم رحم نکنی؛ زیرا در این جمع، احسان و نیکی به دیگران مورد قضاوت قرار میگیرد.
بیدل منم آن گوهر دریای تحمل
کز لنگر من شورش توفانگله دارد
هوش مصنوعی: من بیدل هستم، همانند جواهری از دریا که توانایی تحمل درد و رنج را دارم. این در حالی است که از منبع وجودیام، ناآرامی و طغیان زندگی نشأت میگیرد.