گنجور

غزل شمارهٔ ۱۰۳۳

آنجاکه خیالت ز تمناگله دارد
اندیشه اگر خون نشود حوصله دارد
چشمم ز هماغوشی مژگان گله دارد
این ساغر حیرت صفت آبله دارد
شمشادقدان را به گلستان خرامت
موج عرق شرم به پا سلسله دارد
ای زاهد اگر شعلهٔ آهی به دلت نیست
بی‌تیر،‌ کمان تو چه سود از چله دارد
برق عرق حسن‌فه زد شعله درتن باغ
گل در جگر از شبنم صبح آبله دارد
سرتا قدم شمع غبارپی آه است
تنها رو شوق تو عجب قافله دارد
زنهار پی مشرب مجنون‌روشان ‌گیر
گر عافیتی هست همین سلسله دارد
آیینهٔ فولاد سیه ‌کردهٔ آهی‌ست
دلهای اسیران چقدر حوصله دارد
فرق عدم از هستی ما سخت محال است
از موج، شکستن چقدر فاصله دارد
دیگر به کجا می روی ای طالب آرام
گردون تپش‌آباد و زمین زلزله دارد
یارب به چه تدبیرکند قطع ره عمر
پای نفس من‌که ز دل آبله دارد
بیدل خم هر تار زگیسوی سیاهش
سامان پریشانی صد قافله دارد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آنجاکه خیالت ز تمناگله دارد
اندیشه اگر خون نشود حوصله دارد
هوش مصنوعی: هرجا که خیال تو از آرزوها ناراحت است، اندیشه‌ام اگرچه غمگین است، اما باز هم تحملش را دارم.
چشمم ز هماغوشی مژگان گله دارد
این ساغر حیرت صفت آبله دارد
هوش مصنوعی: چشم من از خواب آلودگی مژگان ناراحت است، این جام پر از حیرت، نشانه‌های عجیبی دارد.
شمشادقدان را به گلستان خرامت
موج عرق شرم به پا سلسله دارد
هوش مصنوعی: قد بلند و زیبا که به آرامی در گلستان حرکت می‌کند، موجب می‌شود که گل‌ها از شرم به خود بلرزند و شاخه‌های خود را به سمت او خم کنند.
ای زاهد اگر شعلهٔ آهی به دلت نیست
بی‌تیر،‌ کمان تو چه سود از چله دارد
هوش مصنوعی: ای زاهد، اگر در دل تو آتش شوق و اندوهی وجود ندارد، پس تیر و کمان تو چه فایده‌ای دارد وقتی که تیر از چله رها نشده است؟
برق عرق حسن‌فه زد شعله درتن باغ
گل در جگر از شبنم صبح آبله دارد
هوش مصنوعی: عطر و زیبایی گل‌ها همچون برقی در دل باغ می‌درخشد و شبنم صبح بر روی گل‌ها نشسته است، به‌طوری که باعث ایجاد خارش و نفسی خوشایند در دل می‌شود.
سرتا قدم شمع غبارپی آه است
تنها رو شوق تو عجب قافله دارد
هوش مصنوعی: تمام وجودم آکنده از غم و اندوه است، اما تنها به خاطر شوق تو، حیرت‌انگیز است که چقدر مسافران و همراهان دارد.
زنهار پی مشرب مجنون‌روشان ‌گیر
گر عافیتی هست همین سلسله دارد
هوش مصنوعی: حتی‌المقدور از پی کسانی که به شراب و می‌پردازند، دوری کن؛ زیرا اگر در پی آرامش و سلامت هستی، همین زنجیره و پیوند به تو آسیب خواهد رساند.
آیینهٔ فولاد سیه ‌کردهٔ آهی‌ست
دلهای اسیران چقدر حوصله دارد
هوش مصنوعی: آیینه‌ای که از فولاد ساخته شده، دل‌های اسیران را سیاه و تیره نشان می‌دهد و این نشان می‌دهد که آن‌ها چقدر قدرت تحمل و صبر دارند.
فرق عدم از هستی ما سخت محال است
از موج، شکستن چقدر فاصله دارد
هوش مصنوعی: تمایز بین عدم و هستی، امری بسیار دشوار است، زیرا مانند فاصله‌ای است که بین موج و شکستن آن وجود دارد.
دیگر به کجا می روی ای طالب آرام
گردون تپش‌آباد و زمین زلزله دارد
هوش مصنوعی: به کجا می‌خواهی بروی، ای کسی که به دنبال آرامش هستی؟ آیا نمی‌بینی که آسمان دچار تلاطم است و زمین هم ناآرامی دارد؟
یارب به چه تدبیرکند قطع ره عمر
پای نفس من‌که ز دل آبله دارد
هوش مصنوعی: خدایا، چه راهی باید پیدا کنم تا زندگی‌ام را از بند نفس و خواسته‌های دلم جدا کنم؛ زیرا دلم پر از دغدغه و درد است.
بیدل خم هر تار زگیسوی سیاهش
سامان پریشانی صد قافله دارد
هوش مصنوعی: بیدل با اشاره به خمیدگی موهای سیاه معشوق، می‌گوید که هر رشته از این موها به تنهایی می‌تواند باعث ایجاد اسارت و پریشانی برای صدها قافله شود. به عبارت دیگر، زیبایی و جذابیت این موها آن‌قدر قوی و تاثیرگذار است که می‌تواند دل‌ها را به غم و اندوه بیندازد و زندگی را تحت تاثیر قرار دهد.