غزل شمارهٔ ۱۰۱۸
نامم هوس نگین ندارد
نظمم چو نفس زمین ندارد
همت چه فرازد از تکلف
دامان سپهر چین ندارد
هستی جز شبهه نیست لیکن
بر شبهه کسی یقین ندارد
در طبع لئیم، شرم کس نیست
خستن عرق جبین ندارد
هرچند به دامنش بپوشی
دست کرم آستین ندارد
درد وطن از شکسته دل پرس
چینی جز مو ز چین ندارد
هر سو نظر افکنی اسیریم
صیادی ما کمین ندارد
خود خصم خودیم ورنهگردون
با خلق ضعیف کین ندارد
عیش و الم از تو پیش رفتهست
فرصت دم واپسین ندارد
عیش و الم از تو پیش رفتهست
فرصت دم واپسین ندارد
ما و تو خراب اعتقادیم
بت، کار به کفر و دین ندارد
تعداد به عالم احد نیست
او در هرجاست این ندارد
هر جلوه که ناگزیر اویی
خواهی دیدن ببین ندارد
شوقیست ترانهسنج فطرت
بیدل سر آفرین ندارد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نامم هوس نگین ندارد
نظمم چو نفس زمین ندارد
هوش مصنوعی: نام من هوس است و مانند نگین درخشان نیست، همانطور که نظم و ترتیب من بدون نفس زمین وجود ندارد.
همت چه فرازد از تکلف
دامان سپهر چین ندارد
هوش مصنوعی: عزم و اراده انسان تا کجا میتواند به اوج برسد، در حالی که هیچ چیز نمیتواند به اندازهی زحمت و سختکوشی او را به موفقیت نزدیک کند.
هستی جز شبهه نیست لیکن
بر شبهه کسی یقین ندارد
هوش مصنوعی: وجود تنها یک شبهه است، اما هیچکس بر این شبهه مطمئن نیست.
در طبع لئیم، شرم کس نیست
خستن عرق جبین ندارد
هوش مصنوعی: در سرشت انسانهای پست، هیچگونه شرمی وجود ندارد و آنها عرق جبین خود را نمیریزند.
هرچند به دامنش بپوشی
دست کرم آستین ندارد
هوش مصنوعی: هرچند برای رضایت و دلجویی او تلاش کنی و به او محبت کنی، اما او در این زمینه کمکی به تو نمیکند و از خود گذشتگی نشان نمیدهد.
درد وطن از شکسته دل پرس
چینی جز مو ز چین ندارد
هوش مصنوعی: درد وطن را از کسی که دل شکسته دارد بپرس، زیرا هیچ چیز جز مو از چین وجود ندارد.
هر سو نظر افکنی اسیریم
صیادی ما کمین ندارد
هوش مصنوعی: هر جا که نگاه کنی، ما در دام عشق تو گرفتاریم و صیاد ما در کمین نیست.
خود خصم خودیم ورنهگردون
با خلق ضعیف کین ندارد
هوش مصنوعی: ما خود دشمن خود هستیم، وگرنه دنیا با انسانهای ضعیف هیچ کینهای ندارد.
عیش و الم از تو پیش رفتهست
فرصت دم واپسین ندارد
هوش مصنوعی: زندگی و سختی از تو پیش آمده است و دیگر فرصتی برای آخرین لحظه باقی نمانده است.
عیش و الم از تو پیش رفتهست
فرصت دم واپسین ندارد
هوش مصنوعی: زندگی و لذت از تو دور شدهاند و دیگر فرصتی برای جبران نیست.
ما و تو خراب اعتقادیم
بت، کار به کفر و دین ندارد
هوش مصنوعی: ما و تو در عشق و باورهای خود در واقع به شدت فروریختهایم و این مسئله ارتباطی به مسائل مذهبی یا بیدینی ندارد.
تعداد به عالم احد نیست
او در هرجاست این ندارد
هوش مصنوعی: تعداد چیزها در جهان بینهایت است و خداوند در همهجا حضور دارد، ولی او را نمیتوان به تعداد مشخصی محدود کرد.
هر جلوه که ناگزیر اویی
خواهی دیدن ببین ندارد
هوش مصنوعی: هر نمایی از آن او که ناگزیر است، خواهی دید، اما هیچ ندارد که به تماشا بنشینی.
شوقیست ترانهسنج فطرت
بیدل سر آفرین ندارد
هوش مصنوعی: در این بیت، اشاره به شور و اشتیاقی است که در دل شاعر نسبت به طبیعت و زیباییهای آن وجود دارد. این شوق از آنجا نشأت میگیرد که شاعر احساس میکند آفرینش و وقایع طبیعی همواره در حال خلق لحظات زیبا و تأثیرگذار هستند، اما گاهی این زیباییها و جذابیتها نمیتوانند به درستی توصیف شوند. به عبارتی، زیباییهای طبیعی را نمیتوان به راحتی با کلمات بیان کرد و احساسات درونی شاعر به زبان نمیآید.
حاشیه ها
1404/01/12 09:04
شهپر شاه هوا
بیت دهم، تکرار ببت نهم است و احتمالا باید حذف شود