گنجور

غزل شمارهٔ ۱۰۰۹

اسیر آن پنجهٔ نگارین رهایی ازهیچ در ندارد
حنا به صد رنگ وحشت آنجا چو رنگ یاقوت پرندارد
جبین به‌ تسلیم بی‌نیازی به‌خاک اگر نفکنی چه سازی
ز عجز دور است تیغ بازی که سایه غیر از سپر ندارد
درین زیانگاه برق حاصل غرور طبع است و خلق غافل
به صدگداز ارکنی مقابل‌ که سنگ ز آتش خبر ندارد
نفس غبار است صبح امکان عدم تلاش است جهد اعیان
به غیر پرواز این گلستان بهار رنگی دگرندارد
چها نچیده‌ست از تعلق بنای تهمت مدار هستی
تحیر است اینکه خلق یکسر هجوم درد است و سر ندارد
ز دوستان‌کسته پیمان به دوش الفت مبند بهتان
که نخل تالیف اشک و مژگان به جز جدایی ثمر ندارد
قناعت و ننگ ناتمامی‌تریست ابرام وضع خامی
گهر به تدبیر تشنه‌کامی ز جوی ‌کس آب برندارد
ز چشم بستن مگر خیالی فراهم آرد غبارتهمت
وگرنه سعی‌ گشاد مژگان درین شبستان سحر ندارد
نبرد کوشش ز قید گردون به هیچ تدبیر رخت بیرون
اگر نمیرد کسی چه سازد که خانه تنگ است و در ندارد
عدم‌نژادان بی‌بقا را چه عرض طاعت چه عذر عصیان
دل و دماغ قبول رحمت چو خاک بودن هنر ندارد
ز دورباش شکوه غیرت‌کراست جرأت‌کجاست طاقت
تو مرد میدان جستجو باش‌ که بیدل ما جگر ندارد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فع مفاعلن فع مفاعلن فع مفاعلن فع
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اسیر آن پنجهٔ نگارین رهایی ازهیچ در ندارد
حنا به صد رنگ وحشت آنجا چو رنگ یاقوت پرندارد
هوش مصنوعی: آدمی در چنگال زیبایی که به او وابسته شده است، به هیچ‌گونه آزاد نیست. در آنجا که حنا به رنگ‌های مختلف ترس وجود دارد، چون یاقوت، جلوه‌گری می‌کند.
جبین به‌ تسلیم بی‌نیازی به‌خاک اگر نفکنی چه سازی
ز عجز دور است تیغ بازی که سایه غیر از سپر ندارد
هوش مصنوعی: اگر پیشانی‌ات را به‌ نشانه‌ی تسلیم به زمین نگذاری، چه چیزی از تو ساخته است؟ در حالی که ناتوانی به بازی با تیغ وابسته نیست، چرا که سایه‌ای جز سپر نخواهد داشت.
درین زیانگاه برق حاصل غرور طبع است و خلق غافل
به صدگداز ارکنی مقابل‌ که سنگ ز آتش خبر ندارد
هوش مصنوعی: در این موقعیت دشوار، دلخوشی ناشی از خودبینی و غرور طبیعی است و مردم غافل از خطر، با وجود تمام سختی‌ها و درد و رنج به ادامه کار خود می‌پردازند، در حالی که سنگ‌ها حتی از آتش و خطرات آن بی‌خبرند.
نفس غبار است صبح امکان عدم تلاش است جهد اعیان
به غیر پرواز این گلستان بهار رنگی دگرندارد
هوش مصنوعی: زندگی مشابه گرد و غبار است و صبح، زمان امکان‌های از دست رفته و عدم تلاش به شمار می‌رود. تلاش اشیاء و موجودات در این دنیا فقط به شکل پرواز کردن، از این گلستان بهار جلوه‌ای دیگر ندارد.
چها نچیده‌ست از تعلق بنای تهمت مدار هستی
تحیر است اینکه خلق یکسر هجوم درد است و سر ندارد
هوش مصنوعی: انسان‌ها به خاطر وابستگی‌هایشان دچار مشکلات و سوءتفاهم‌های زیادی می‌شوند. در واقع، زندگی پر از نگرانی و درد است و این اوضاع هیچ سر و سامانی ندارد.
ز دوستان‌کسته پیمان به دوش الفت مبند بهتان
که نخل تالیف اشک و مژگان به جز جدایی ثمر ندارد
هوش مصنوعی: باید از روابطی که نتیجه‌ای جز درد و جدایی ندارند، خودداری کنی. چرا که در این نوع پیوندها، تنها اشک و ناراحتی به دست می‌آید و هیچ ثمره‌ای برای دل خوش کردن وجود ندارد.
قناعت و ننگ ناتمامی‌تریست ابرام وضع خامی
گهر به تدبیر تشنه‌کامی ز جوی ‌کس آب برندارد
هوش مصنوعی: اشخاصی که قناعت را پیشه می‌کنند، بهتر است از ناپختگی و ناپی‌ریزی در شرایط سخت دوری کنند؛ اینجا اشاره به این است که با تدبیر و حکمت باید به دنبال خواسته‌های خود بگردند، چرا که هیچ‌کس نمی‌تواند همواره به آب زلالی دسترسی داشته باشد.
ز چشم بستن مگر خیالی فراهم آرد غبارتهمت
وگرنه سعی‌ گشاد مژگان درین شبستان سحر ندارد
هوش مصنوعی: با بستن چشم‌ها شاید بتوان خیالی را به وجود آورد که در آن غبار و اتهام وجود نداشته باشد، وگرنه تلاش برای گشاد کردن مژگان در این فضای سحرگاهی بی‌فایده است.
نبرد کوشش ز قید گردون به هیچ تدبیر رخت بیرون
اگر نمیرد کسی چه سازد که خانه تنگ است و در ندارد
هوش مصنوعی: کوشش و تلاش انسان نتیجه‌ای ندارد اگر نتواند از محدودیت‌های زندگی فرار کند. اگر کسی در چنین شرایطی زندگی کند، چه کار می‌تواند بکند وقتی که فضای کوششی در دسترس نیست و راهی برای خروج ندارد؟
عدم‌نژادان بی‌بقا را چه عرض طاعت چه عذر عصیان
دل و دماغ قبول رحمت چو خاک بودن هنر ندارد
هوش مصنوعی: افرادی که از نسل و نژاد خاصی نیستند و وجودی ندارند، نه می‌توانند طاعت و بندگی خود را نشان دهند و نه برای نافرمانی خود دلیلی بیاورند. قبول رحمت و بخشش خداوند برای آن‌ها مانند خاکی است که هیچ ارزشی ندارد و نشان‌دهنده‌ای از توانمندی نیست.
ز دورباش شکوه غیرت‌کراست جرأت‌کجاست طاقت
تو مرد میدان جستجو باش‌ که بیدل ما جگر ندارد
هوش مصنوعی: از دور، شکوه غیرت چه کسی را می‌توان دید؟ شجاعت کجاست؟ آیا تو توانایی ایستادن در میدان تلاش و جستجو را داری؟ چرا که بیدل ما به سختی در این میدان قرار گرفته است و جگرش از درد پُر است.