غزل شمارهٔ ۱۰۰۵
به پستی وانماند هر که از دردی نشان دارد
سحر از چاکهای دل به گردون نردبان دارد
به دوش الرحیلی بار حسرت میکشد عالم
جرس عمریست چون گل محمل این کاروان دارد
بجز وحشت نمیبالد ز اجزای جهانگردی
چمن از برگ برگ خویش دامن بر میان دارد
به ذوق عافیت خون خورردنت کار است معذوری
در اینجا گر همه مغز است درد استخوان دارد
مکن با چشم تر سودا اگر محو تماشایی
بهار حیرت آیینه در شبنم خزان دارد
سخن باشد دلیل زندگی روشنخیالان را
غم مردن ندارد شعلهٔ ما تا زبان دارد
در آغوش نشاط دهر خوابیدهست کلفتها
شکستن در طلسم شوخی رنگ آشیان دارد
به صدگلزار رعنایی به چندین رنگ پیدایی
همان ناموس یکتایی مرا از من نهان دارد
غبارم پر نمیزد گر نمی سر می زد از اشکم
عنان وحشت من عجز این واماندگان دارد
نشاط حسن میبالد ز درد عاشقان بیدل
گلستان خنده دربار است تا بلبل فغان دارد
غزل شمارهٔ ۱۰۰۴: اگر خضر خطت از چشمهٔ حیوان نشان داردغزل شمارهٔ ۱۰۰۶: به خیال زنده بودن هوس بقا ندارد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به پستی وانماند هر که از دردی نشان دارد
سحر از چاکهای دل به گردون نردبان دارد
هوش مصنوعی: هر کس که نشانهای از درد در دل داشته باشد، هرگز به پستی و افت نمیرسد؛ زیرا او با زخمها و چاکهای دل، راهی به سوی آسمان و بلندی را پیدا کرده است.
به دوش الرحیلی بار حسرت میکشد عالم
جرس عمریست چون گل محمل این کاروان دارد
هوش مصنوعی: دنیا به دوش خودش بار سنگینی از حسرت را حمل میکند، مانند یک کاروان که سالها در راه است و به زیبایی گلها جلب توجه میکند.
بجز وحشت نمیبالد ز اجزای جهانگردی
چمن از برگ برگ خویش دامن بر میان دارد
هوش مصنوعی: جز ترس و هراس، چیزی در این دنیای پراکنده رشد نمیکند. چمن نیز از برگهای خود، فقط به دور خود میپیچد و دامن نمیزند.
به ذوق عافیت خون خورردنت کار است معذوری
در اینجا گر همه مغز است درد استخوان دارد
هوش مصنوعی: خوشی و آرامش تو به خاطر سختیهایی است که تحمل کردهای. هرچند در اینجا احساس ناراحتی میکنی، اما این دردها نشاندهنده عمق وجود و اندیشهات هستند.
مکن با چشم تر سودا اگر محو تماشایی
بهار حیرت آیینه در شبنم خزان دارد
هوش مصنوعی: اغماض کن از احساسات شدید و بهار زیبایی را که در آینه شبنمهای پاییزی نهفته است، به دقت تماشا کن.
سخن باشد دلیل زندگی روشنخیالان را
غم مردن ندارد شعلهٔ ما تا زبان دارد
هوش مصنوعی: کلام و سخن میتواند نشاندهندهٔ زندگی افرادی باشد که به خوبی میاندیشند. آنها از مرگ نمیترسند، زیرا تا زمانی که زبان و توانایی بیان دارند، زندگی و اشتیاقشان ادامه خواهد داشت.
در آغوش نشاط دهر خوابیدهست کلفتها
شکستن در طلسم شوخی رنگ آشیان دارد
هوش مصنوعی: در آغوش زندگی و خوشیها، خوانندگان و شیفتهها با تمام وجود در خواب و استراحت به سر میبرند. این لحظهای است که میتوانند محدودیتها و قوانین را بشکنند و به دنیای شادی و بازیها وارد شوند. زندگی به آنها حال و هوای دلپذیری میبخشد.
به صدگلزار رعنایی به چندین رنگ پیدایی
همان ناموس یکتایی مرا از من نهان دارد
هوش مصنوعی: در میان گلستانی پر از زیبایی و رنگهای مختلف، آن چیزی که برای من ارزشمند و منحصر به فرد است، همیشه مرا از خودم دور نگه میدارد.
غبارم پر نمیزد گر نمی سر می زد از اشکم
عنان وحشت من عجز این واماندگان دارد
هوش مصنوعی: اگر اشک من نمیریخت و نمینوشیدم، غم و غصههایم اینقدر زیاد نمیشد. ترس و وحشیگری درونم به خاطر ضعف و ناتوانی کسانی است که همچنان درجا میزنند.
نشاط حسن میبالد ز درد عاشقان بیدل
گلستان خنده دربار است تا بلبل فغان دارد
هوش مصنوعی: شادی زیبایی از رنج عاشقان بیدل نشأت میگیرد، در حالی که گلستان پر از خنده است و بلبل در حال ناله کردن است.