گنجور

غزل شمارهٔ ۱۰۰۲

ز شرم سرنوشتی‌کز ازل بنیاد من دارد
عرق در چین پیشانی زمین آبکن دارد
بساط ناز می‌پردازم اما ساز فرصت‌کو
مه اینجا پیشتر ز آرایش دامن شکن دارد
به‌این‌فرصت‌بضاعت‌هرچه‌داری‌رفته‌گیر ازکف
گمانی هم ‌کزین بازیچه بردی باختن دارد
وفا جز سوختن آرایش دیگر نمی‌خواهد
همین داغست اگرشمع بساط مالگن دارد
خموشی چشمهٔ جوشست دریای معانی را
مدد از سرمه دارد چون قلم هرکس سخن دارد
به این نیرنگ تاکی خفّت افلاس پوشیدن
فلک صد رنگ می‌گرداند و یک پیرهن دارد
پی یک لقمه در مهمانسرای عالم حاجت
هوس تا دست شوید آبروها ریختن دارد
بهار عمر باید در خزان‌کردن تماشایش
گل شمعی ‌که ما داریم در چیدن چمن دارد
به جایی واکشیدی‌کز سلامت نیست آثاری
تو مست خواب و این ویرانه دیوارکهن دارد
دو روزی عذرخواه نالهٔ دل بایدم بودن
غریبی در دیار بیکسی یاد وطن دارد
اگر از غیرت طبع قناعت آگهی بیدل
به سیلی تا رسد کارت طمع‌ کردن زدن دارد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز شرم سرنوشتی‌کز ازل بنیاد من دارد
عرق در چین پیشانی زمین آبکن دارد
هوش مصنوعی: به خاطر شرم و افتخار سرنوشتی که از شروع هستی برای من رقم خورده، پیشانی زمین گرما و رطوبت را به خود می‌گیرد و به نشانه‌ی سرشت من، عرق می‌ریزد.
بساط ناز می‌پردازم اما ساز فرصت‌کو
مه اینجا پیشتر ز آرایش دامن شکن دارد
هوش مصنوعی: من به زودی دلبرانه رفتار می‌کنم، اما هنوز فرصت را غنیمت می‌شمارم، چرا که اینجا قبل از این که دامنم را زیبا کنم، کس دیگری دل من را ربوده است.
به‌این‌فرصت‌بضاعت‌هرچه‌داری‌رفته‌گیر ازکف
گمانی هم ‌کزین بازیچه بردی باختن دارد
هوش مصنوعی: از این فرصت استفاده کن و هر چه که داری را تا می‌توانی جمع‌آوری کن، زیرا از این بازی ممکن است چیزی را از دست بدهی و بازنده شوی.
وفا جز سوختن آرایش دیگر نمی‌خواهد
همین داغست اگرشمع بساط مالگن دارد
هوش مصنوعی: وفا تنها چیزی است که نیاز به سوختن دارد، و این همان اثر سوزاننده‌اش است. حتی اگر شمعی برای زینت باشد، باز هم فقط به همین درد دچار می‌شود.
خموشی چشمهٔ جوشست دریای معانی را
مدد از سرمه دارد چون قلم هرکس سخن دارد
هوش مصنوعی: خاموشی چشمه‌ای است که معانی عمیق و گسترده‌ای را منتشر می‌کند و مانند سرمه‌ای که به چشم می‌زنند، به روشنی و شفافیت آن کمک می‌کند. هر کس در خود داستانی دارد و وقتی صحبت می‌کند، زبانی برای بیان آن معانی می‌یابد.
به این نیرنگ تاکی خفّت افلاس پوشیدن
فلک صد رنگ می‌گرداند و یک پیرهن دارد
هوش مصنوعی: این دنیا با ترفندهایش، فقر و خجالت را به شکل‌های مختلف به نمایش می‌گذارد، در حالی که در واقع فقط یک حقیقت ساده و واحد دارد.
پی یک لقمه در مهمانسرای عالم حاجت
هوس تا دست شوید آبروها ریختن دارد
هوش مصنوعی: انسان به دنبال یک لقمه نان در مهمانسرای جهانی است که برای ارضای خواسته‌های خود باید به خاطر آبرو و اعتبارش، دردسرها و زحمت‌ها را تحمل کند.
بهار عمر باید در خزان‌کردن تماشایش
گل شمعی ‌که ما داریم در چیدن چمن دارد
هوش مصنوعی: بهار زندگی را باید در زمانی که دلمان می‌گیرد و رو به خزان می‌گذارد، تماشا کنیم، مانند شمعی که در حال چیدن گل‌ها و چمن‌هاست.
به جایی واکشیدی‌کز سلامت نیست آثاری
تو مست خواب و این ویرانه دیوارکهن دارد
هوش مصنوعی: اینجا جایی است که نشانی از سلامتی و سرزندگی وجود ندارد. تو در خواب غوطه‌ور هستی و این ویرانه، دیوارهای کهنه‌ای دارد.
دو روزی عذرخواه نالهٔ دل بایدم بودن
غریبی در دیار بیکسی یاد وطن دارد
هوش مصنوعی: باید دو روزی به دل‌تنگی خود اعتراف کنم، زیرا در دیاری بی‌کس و تنها، همواره یاد وطن را در دل دارم.
اگر از غیرت طبع قناعت آگهی بیدل
به سیلی تا رسد کارت طمع‌ کردن زدن دارد
هوش مصنوعی: اگر به شرم و شرافت خود آگاه باشی، باید از خواستن و طمع کردن دست برداری و نگذاری که خواسته‌هایت تو را به دردسر بیندازند.

حاشیه ها

1397/03/22 07:05
قطره بقایی

بیت اخیر(مقطع غزل) شما نبشته اید :به سیلی تا رسد کارت طمع کردن زدن دارد.
اصل بیت باید اینطور باشد
به سیلی تا رسد کارت طمع گردن زدن دارد.
گیریم اگر واژه کردن را پهلوی طمع قرار دهیم با قافیله همخوانی هم ندارد و معنایی نیز.
بیدل می فرماید :که قناعت پیشه کن و بالاتر از ان همچو سیلی است که باعث هلاکت شخص میگردد و غرق ان سیل میگردد که بیدل این غرق شدن را به (گردن زدن) تشبیه کرده است.

1397/03/22 08:05
قطره بقایی

هکذا حضرت بیدل دربییت دیگر همین موضو ع را طوری دیگر اشاره کرده است:
دنیا گر دهندم نجنبم ز جای خویش
من بسته ام حنای قناعت به پای خویش
حضرت بیدل همان موج سیل را که در بیت بالا ذکر کردم به دنیا و دارایی تشبیه کرده است که هجوم سیل خاصیت گردن زدن دارد، سیل هر کجا گذر کند درخت و خانه و منزل را گردن زند.
پس در اخیر من دوباره اشاره میکنم که در مصرع دوم مقطع غزل (کردن زدن ) نیست گردن زدن است.
والسلام