گنجور

شمارهٔ ۵

تاج بخشی که گذشتست ز گردون قدمش
تنگنایی است جهان پیش سواد حشمش
سقف این گنبد پیروزه به صد شاخ شدست
بارها از چه ز یک صدمه صیت کرمش؟
گشت بازار ظفر تیز و قد دولت راست
چون چه؟ همچون قلم و تیغ ز تیغ و قلمش
بس نماندست که سازد فلک سرمه مثال
سرمه دیده خورشید ز خاک قدمش
خاک پایش را چون هفت فلک گشت بها
یوسفی دان که فروشند به هفده درمش
پیش رایش شب اگر نیست شود جایش هست
زانکه یک ذره صفا نیست ز خورشید کمش
بارگاهش ز شرف کعبه ثانی است که هست
چار دیوار جهان زاویه ای از حرمش
دان که گیسوی پریشان عروس ظفرست
روز کین پرچم شبرنگ فراز علمش
نام خصمش نبرم زانکه در اقلیم وجود
متساوی است بر عقل وجود و عدمش
مرده آز ز یک خنده او زنده شود
او نه عیسی است ولی همدم عیسی است دمش
ملک دشوار کند حاصل و آسان بخشد
به رضا و به سخط کین کشد و جان بخشد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تاج بخشی که گذشتست ز گردون قدمش
تنگنایی است جهان پیش سواد حشمش
هوش مصنوعی: تاج گذاری که از آسمان گذشته است، جایگاهش محدود است و جهان در برابر خدمتکاران او قرار دارد.
سقف این گنبد پیروزه به صد شاخ شدست
بارها از چه ز یک صدمه صیت کرمش؟
هوش مصنوعی: سقف این گنبد آبی رنگ به خاطر ضربات زیادی که تحمل کرده، دچار چندین آسیب شده است. اما به راستی چرا به خاطر یک آسیب، این همه نام و صفات خوب و انسانی او را فراموش کردید؟
گشت بازار ظفر تیز و قد دولت راست
چون چه؟ همچون قلم و تیغ ز تیغ و قلمش
هوش مصنوعی: بازار پیروزی شلوغ و پر رونق شده و قامت دولت هم راست و استوار است، چرا که مانند قلم و تیغ، قدرت و تاثیر خود را از این دو ابزار می‌گیرد.
بس نماندست که سازد فلک سرمه مثال
سرمه دیده خورشید ز خاک قدمش
هوش مصنوعی: زمانی که حرکت آسمان و سرنوشت به پایان برسد، دیگر چیزی باقی نمی‌ماند که مانند سرمه، زیبایی و درخشش خورشید را از خاک قدم‌های او بسازد.
خاک پایش را چون هفت فلک گشت بها
یوسفی دان که فروشند به هفده درمش
هوش مصنوعی: خاک پای او به اندازه‌ی هفت آسمان ارزش دارد، پس بدان که آن را مانند یوسف که به قیمت هفده درهم فروخته شد، خواهند خرید.
پیش رایش شب اگر نیست شود جایش هست
زانکه یک ذره صفا نیست ز خورشید کمش
هوش مصنوعی: اگر در برابر او شب باشد، باید جای او را پر کنیم. چون هیچ‌ چیزی کم از خورشید نیست، برای اینکه کمی از صفا و روشنی را پیدا کنیم.
بارگاهش ز شرف کعبه ثانی است که هست
چار دیوار جهان زاویه ای از حرمش
هوش مصنوعی: مقام و جایگاه او به اندازه‌ای والا و محترم است که می‌توان آن را با کعبه مقایسه کرد و جهان به‌عنوان گوشه‌ای از حریم او به شمار می‌آید.
دان که گیسوی پریشان عروس ظفرست
روز کین پرچم شبرنگ فراز علمش
هوش مصنوعی: بدان که موهای آشفته، نشانه‌ی پیروزی و زیبایی است، همان‌طور که پرچم‌های رنگین در روز جنگ برفراز علم برافراشته می‌شود.
نام خصمش نبرم زانکه در اقلیم وجود
متساوی است بر عقل وجود و عدمش
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر اشاره می‌کند که نام دشمنش را نمی‌برد، زیرا در دنیای وجود، وجود و عدم برای عقل مساوی است. به عبارت دیگر، او بر این باور است که در درک و شناخت، هیچ تفاوتی میان وجود و عدم وجود ندارد و این موضوع بر عقل قابل تأمل است.
مرده آز ز یک خنده او زنده شود
او نه عیسی است ولی همدم عیسی است دمش
هوش مصنوعی: اگر کسی از لبخند او بمیرد، با یک خنده‌ی او زنده می‌شود. او پیامبر نیست، اما همدم پیامبر است.
ملک دشوار کند حاصل و آسان بخشد
به رضا و به سخط کین کشد و جان بخشد
هوش مصنوعی: فرشتگان گاه با سختی و تلاش نتیجه‌ای به ما می‌دهند، اما در عوض با رضایت و خشنودی می‌توانند به سادگی ما را به خواسته‌هایمان برسانند. اگر به چیزی راضی نباشیم، گاهی ممکن است از ما جان بگیرند یا به ما آسیب برسانند.