گنجور

شمارهٔ ۳

به سر زلف سیه باز گره بر زده ای
خرمن عمر مرا آتش غم در زده ای
با کله داری خود ماه فلک بنده تست
تا سر زلف سیه زیر کله بر زده ای
تر شد از شرم رخت برگ گل امسال که تو
رقم از غالیه بر برگ گل تر زده ای
حلقه در گوش بناگوش توام پس تو مرا
حلقه وار از چه سبب بیهده بر در زده ای؟
دست بر نه که نه از چرخ یکم تافته ای
سینه کم کن که نه بر لشگر سنجر زده ای
بس که تو زان دهن تنگ وزان تنگ شکر
طعنه اندر نمک و پسته و شکر زده ای
خط و خال تو نه خالست و نه خط دانی چیست؟
من بگویم چه فنست آنکه تو دلبر زده ای؟
حرفها گرد رخ خویش نبشتی و به سحر
حرفها را نقط از غالیه بر سر زده ای
پنج نوبت بزن اکنون که سراپرده حسن
با شرف خانه خورشید برابر زده ای
مدد حسن تو امروز فزونست مگر؟
دوش در بزم ملک نصفی و ساغر زده ای
پهلوان کز همه شاهان به هنر روزبه است
تیغش انصاف ستان فلک عشوه ده است

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به سر زلف سیه باز گره بر زده ای
خرمن عمر مرا آتش غم در زده ای
هوش مصنوعی: زلف سیاه تو را به مانند گره‌ای بسته‌ای، و عمر من را با غم‌هایت به آتش کشیده‌ای.
با کله داری خود ماه فلک بنده تست
تا سر زلف سیه زیر کله بر زده ای
هوش مصنوعی: با تمام وجود خود، زیبایی‌های آسمان به تو وابسته است، چرا که هنگام ایستادن زیر زلف‌های سیاهت، به تماشای تو مشغولند.
تر شد از شرم رخت برگ گل امسال که تو
رقم از غالیه بر برگ گل تر زده ای
هوش مصنوعی: برگ گل امسال از شرم زیبایی تو به طرز عجیبی تر شده، چون تو با لطافت و ظرافتی که بر گل‌های تر زده‌ای، گویی آن را با گلاب خوشبو تزئین کرده‌ای.
حلقه در گوش بناگوش توام پس تو مرا
حلقه وار از چه سبب بیهده بر در زده ای؟
هوش مصنوعی: من به تو وابسته‌ام و مانند حلقه‌ای به گردن تو هستم. پس چرا بی‌دلیل بر در من ایستاده‌ای و مرا نمی‌پذیری؟
دست بر نه که نه از چرخ یکم تافته ای
سینه کم کن که نه بر لشگر سنجر زده ای
هوش مصنوعی: دست از کار بر مدار، چرا که تو از چرخ فلک نمی‌توانی بهره‌ای ببری؛ باید دلی آرام تر داشته باشی، زیرا تو هیچ جنگی برای پیروزی نکرده‌ای.
بس که تو زان دهن تنگ وزان تنگ شکر
طعنه اندر نمک و پسته و شکر زده ای
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه تو به خاطر دندان‌های تنگت همیشه در مورد نمک، پسته و شکر صحبت می‌کنی و طعنه‌هایی به دیگران می‌زنی، به نظر می‌رسد که نسبت به آن‌ها حسادت می‌ورزی.
خط و خال تو نه خالست و نه خط دانی چیست؟
من بگویم چه فنست آنکه تو دلبر زده ای؟
هوش مصنوعی: نقاط و نشانه‌های صورت تو نه تنها نشانه‌های ظاهری‌اند، بلکه چیزی فراتر از آن هستند. آیا می‌دانی این چهره‌ی زیبا به چه دلیلی این‌قدر دلربا و جذاب است؟
حرفها گرد رخ خویش نبشتی و به سحر
حرفها را نقط از غالیه بر سر زده ای
هوش مصنوعی: تو راز و رمز حرف‌هایت را با زیبایی و ظرافت خاصی بر چهره‌ات نقش زده‌ای و در دل شب، آن‌ها را به شکلی زیبا و دلبرانه به نمایش گذاشته‌ای.
پنج نوبت بزن اکنون که سراپرده حسن
با شرف خانه خورشید برابر زده ای
هوش مصنوعی: اکنون که زیبایی تو در کمال شکوه و درخشش مانند خورشید در آسمان نمایان است، تو باید پنج بار از زیبایی‌ات سخن بگویی یا آن را به نمایش بگذاری.
مدد حسن تو امروز فزونست مگر؟
دوش در بزم ملک نصفی و ساغر زده ای
هوش مصنوعی: امروز کمک و یاری تو بیشتر از همیشه است، مگر نه؟ شب گذشته در مهمانی پادشاه، نیمی از می‌نوشیده‌ای و در حال لذت بردن بودی.
پهلوان کز همه شاهان به هنر روزبه است
تیغش انصاف ستان فلک عشوه ده است
هوش مصنوعی: پهلوانی که از تمام شاهان در هنر برجسته‌تر است، شمشیرش نشان‌دهنده انصاف است و آسمان به او ناز و کرشمه می‌کند.