شمارهٔ ۱۶
ای شخص تو نشانه تیر محن شده
روحت به بارگاه صفا مرتهن شده
بی روی تو گرفته شکن روی آفتاب
وز رفتن تو سخن بی شکن شده
ببرید بند کیسه عمرت به دست قهر
این چرخ همچو کاسه همه تن دهن شده
من در غم تو زخمه ناهید سوخته
ناهید در عزای تو بربط شکن شده
دیدی که چرخ خاسته ننشست تا ندید
بر قامت تو خلعت سلطان کفن شده
از بهر هفته تو شهاب و اثیر و نسر
مرغ و تنور تافته و بابزن شده
ای در حریم حضرت خاصان ز طبع پاک
برده سخن به تحفه واینجا سخن شده
در باغ روزگار گیا دیده جفت زهر
چون لاله رخ نموده و زود از چمن شده
رفت آن به زیر دامن شب تا به وقت صبح
من با تو در میانه یک پیرهن شده
سر رشته رضای خدایت به دست باد
ای پای برگرفته! و از دست من شده
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای شخص تو نشانه تیر محن شده
روحت به بارگاه صفا مرتهن شده
هوش مصنوعی: ای انسان، تو نشانهای از تیر درد و غم هستی و روح تو در سرای پاکی و صفا اسیر شده است.
بی روی تو گرفته شکن روی آفتاب
وز رفتن تو سخن بی شکن شده
هوش مصنوعی: بدون دیدار تو، نور آفتاب زائل شده و با رفتن تو، سخنان در دل بیروح و بیمحتوا گشتهاند.
ببرید بند کیسه عمرت به دست قهر
این چرخ همچو کاسه همه تن دهن شده
هوش مصنوعی: زندگیات را با غضب این دنیا ببر و مانند یک کاسه، تمام وجودت به آنچه درونش است وابسته شده است.
من در غم تو زخمه ناهید سوخته
ناهید در عزای تو بربط شکن شده
هوش مصنوعی: من به خاطر غم تو دلم شکسته و سازم هم مثل قلبم در اندوه تو دچار آسیب شده است.
دیدی که چرخ خاسته ننشست تا ندید
بر قامت تو خلعت سلطان کفن شده
هوش مصنوعی: آیا توجه کردی که زمان هرگز توقف نکرد تا زمانی که پوشش سلطنتی تو که به رنگ کفن درآمده را ببیند؟
از بهر هفته تو شهاب و اثیر و نسر
مرغ و تنور تافته و بابزن شده
هوش مصنوعی: برای تو که هفتهها را جشن میگیری، ستارهها و پدیدههای آسمانی و حتی نازکترین پرندهها و تنورهای داغ مشغول کار شدهاند و همه چیز به تلاطم افتاده است.
ای در حریم حضرت خاصان ز طبع پاک
برده سخن به تحفه واینجا سخن شده
هوش مصنوعی: ای کسی که در حریم خاصان و اهل معرفت قرار داری و با زبانی پاک و دل صاف سخن میگویی، اینجا کلام به عنوان یک هدیه ارائه شده است و سخن به حقیقت و معنا رسیده است.
در باغ روزگار گیا دیده جفت زهر
چون لاله رخ نموده و زود از چمن شده
هوش مصنوعی: در باغ زندگی، گلهایی مانند لاله ظاهر میشوند که زهر را به همراه دارند و خیلی زود از چمن جدا میشوند.
رفت آن به زیر دامن شب تا به وقت صبح
من با تو در میانه یک پیرهن شده
هوش مصنوعی: در شب، آن شخصی که در دل من بود، به زیر دامن شب رفت و تا صبح من با او ارتباطی نزدیک داشتم، در حالی که هر دو در یک لباس بودیم.
سر رشته رضای خدایت به دست باد
ای پای برگرفته! و از دست من شده
هوش مصنوعی: ای پای بر افراشته، تو که سر رشته خیر و رضای خدا در دستان باد است! دیگر از کنترل من خارج شدهای.