شمارهٔ ۱۴
روح را خار در جگر فگنید
عقل را خاک در بصر فگنید
ساز راحت چو ذره ذره شکست
زخمه بر روی قرص خور فگنید
خواجه رفت از جهان چه تن زده اید؟
به جهان شور و فتنه در فگنید
هین که ایام شام خورد بر او
سنگ در شیشه سحر فگنید
سپر آفتاب پاره کنید
تا کی از آسمان سپر فگنید
گر نه اید از زمانه آب دهن
همچو خاکش به پای در فگنید
صبر بی خرده گر زند نفسی
از دلش چون نفسی بدر فگنید
ور دهد دم که غم نبود بزرگ
خرده بر صبر مختصر فگنید
نظر پاک خواجه کو که شما؟
بر عروس جهان نظر فگنید
آفتاب ار دلی دهد پس ازین
به جفا خونش در جگر فگنید
سایه با ماه تر بود ز شما
گر به خورشید سایه بر فگنید
چرخ را خرقه بر کشید ز تن
مشتری را ردا ز سر فگنید
گر ز تیغ قضا جگرتان خست
تیر تسلیم در قدر فگنید
ور ازین بام نیلگون به غمید
کار خود با دری دگر فگنید
از پی عرس او ز خون جگر
هر زمان خوان ماحضر فگنید
چون مجیر آنکه خاک بر سر نیست
همچو خاکش برون در فگنید
زین سخنها که راند بر لب خشک
در جهان نکته های تر فگنید
آن شد ای پای رفتنگان! که شما
دست با کام در کمر فگنید
سنگ بر دل نهید و صبر کنید
تا کی از دیده ها گهر فگنید؟
سر بر آرید کان ذخیره قدس
پای وا کرد در حظیره قدس
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
روح را خار در جگر فگنید
عقل را خاک در بصر فگنید
هوش مصنوعی: روح را با مشکل و غم آزار دهید و عقل را در تاریکی و نادانی درگیر کنید.
ساز راحت چو ذره ذره شکست
زخمه بر روی قرص خور فگنید
هوش مصنوعی: به دنبال این هستیم که در زمانهای که آرامش و راحتی همواره شکننده است، وقتی که خوشیها و شادیها از بین میروند، باید احساسات و آرزوهای خود را با تمام قدرت و انرژی ابراز کنیم و به زندگی ادامه دهیم.
خواجه رفت از جهان چه تن زده اید؟
به جهان شور و فتنه در فگنید
هوش مصنوعی: خواجه از این دنیا رفته است، چرا بیهدف و بیمقاومت زندگی میکنید؟ به این دنیا آشوب و بینظمی بیاورید.
هین که ایام شام خورد بر او
سنگ در شیشه سحر فگنید
هوش مصنوعی: بیدار باش! روزهای تاریک مانند سنگی است که بر شیشههای سحر میافتد و آن را میشکند.
سپر آفتاب پاره کنید
تا کی از آسمان سپر فگنید
هوش مصنوعی: برای چه مدت میخواهید از خورشید پناه بگیرید؟ سپر را کنار بگذارید و به رو به آفتاب بیایید.
گر نه اید از زمانه آب دهن
همچو خاکش به پای در فگنید
هوش مصنوعی: اگر از دنیا چیز خوبی نصیبتان نشود، همانند خاکی که زیر پا قرار دارد، مورد بیاعتنایی و تحقیر قرار خواهید گرفت.
صبر بی خرده گر زند نفسی
از دلش چون نفسی بدر فگنید
هوش مصنوعی: اگر کسی با صبر و بدون شکایت، لحظهای از دلش نفس بکشد، مانند نفس کشیدن در جایی آزاد باشد.
ور دهد دم که غم نبود بزرگ
خرده بر صبر مختصر فگنید
هوش مصنوعی: اگر غم و اندوهی وجود نداشته باشد، نباید به صبر کم و اندک خود ایرادی بگیریم.
نظر پاک خواجه کو که شما؟
بر عروس جهان نظر فگنید
هوش مصنوعی: آیا شما میتوانید نگاهی پاک و خوب به دنیای زیبا و جذاب بیندازید؟
آفتاب ار دلی دهد پس ازین
به جفا خونش در جگر فگنید
هوش مصنوعی: اگر آفتاب، دلی را به نرمی و محبت روشن کند، پس از آن نباید به او ظلم شود و نباید موجب درد و رنجش گردد.
سایه با ماه تر بود ز شما
گر به خورشید سایه بر فگنید
هوش مصنوعی: اگر شما سایهتان را به خورشید بیفکنید، سایهتان با ماه تر و تازهتر خواهد بود.
چرخ را خرقه بر کشید ز تن
مشتری را ردا ز سر فگنید
هوش مصنوعی: آسمان به دور چرخ در حال حرکت است و اینطور به نظر میرسد که مشتری، دیوانهوار از لباسش خداحافظی میکند.
گر ز تیغ قضا جگرتان خست
تیر تسلیم در قدر فگنید
هوش مصنوعی: اگر تقدیر شما را به شدت آسیب برساند، به ناچار باید به خواست سرنوشت تسلیم شوید.
ور ازین بام نیلگون به غمید
کار خود با دری دگر فگنید
هوش مصنوعی: اگر از این آسمان آبی ناراحت شدی، میتوانی با یک در دیگر کار خود را ادامه دهی.
از پی عرس او ز خون جگر
هر زمان خوان ماحضر فگنید
هوش مصنوعی: به دنبال عروسی او، هر لحظه از دل خونینم، سفرهای از خوشی میگسترم.
چون مجیر آنکه خاک بر سر نیست
همچو خاکش برون در فگنید
هوش مصنوعی: همچون کسی که در سختی و درد است، دیگران او را نادیده میگیرند و به سادگی او را فراموش میکنند، درست مثل اینکه خاک را از سر کسی که چیزی بر سرش نیست، به دور پرتاب کنند.
زین سخنها که راند بر لب خشک
در جهان نکته های تر فگنید
هوش مصنوعی: از این گفتهها که بر لبهای خشک بیان میشود، نکتههای تازه و لطیفی در دنیا پنهان است.
آن شد ای پای رفتنگان! که شما
دست با کام در کمر فگنید
هوش مصنوعی: آنچه که به شما میگوید این است که ای کسانی که در حال رفتن هستید، شما باید دست خود را به کمر بزنید و آماده حرکت شوید.
سنگ بر دل نهید و صبر کنید
تا کی از دیده ها گهر فگنید؟
هوش مصنوعی: سنگ را بر دل میگذارید و صبر میکنید تا چه زمانی اشکها از چشمانتان بریزد؟
سر بر آرید کان ذخیره قدس
پای وا کرد در حظیره قدس
هوش مصنوعی: به پاخیزید، زیرا که آن گنجینهی مقدس پای خود را در مکان مقدس گذاشت.