گنجور

شمارهٔ ۵

عهدیست تا نصیبه ما از جهان غم است
حال دل از فلک چو فلک نیک بر هم است
در عالم از فراغت خاطر اثر نماند
آری مگر فراغت از آن سوی عالم است؟
در مدت جوانی و در عهد کودکی
ما را چه روز رنج و چه هنگام ماتم است؟
در بر مراد خویش یکی دم نمی زند
از بس که با حوادث ایام درهم است
جستم ز روزگار دمی خوش، زمانه گفت
چیزی مجوی بیش که اندر جهان کم است
در دست ماست خاتم اقبال و کار عیش
هر روز با شگونه تر از نقش خاتم است
کردم مسلم درین عهد کم کسی است
کو را ز روزگار دلی خوش مسلم است
دارم هر آن چه باید از اسباب خرمی
اما خلاف در دل آزاد و خرم است
هر عشرتی که بی دل فارغ کنی هباست
هر شادیی که از سر وحشت کنی غم است
خود غم مگیر با که زنم دم که در جهان
نه یار دلنواز و نه دلدار محرم است
ای غم به آخر آی! که خامی بسی نمود
این رنج ها که در خم این سبز طارم است
دیدم روی غصه کنون وقت خوشدلی است
خوردیم زخم فتنه، کنون جای مرهم است
انصاف ده! که قسمت ما غم بسی رسید
گر زانکه در جهان غم و شادی مقسم است

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عهدیست تا نصیبه ما از جهان غم است
حال دل از فلک چو فلک نیک بر هم است
هوش مصنوعی: این روزها به نظر می‌رسد که قسمت ما در زندگی تنها غم و اندوه است، و حال دل ما به خاطر نیکی‌های آسمان، شبیه به وضعیت آسمان که به هم ریخته است، در هم و برهم است.
در عالم از فراغت خاطر اثر نماند
آری مگر فراغت از آن سوی عالم است؟
هوش مصنوعی: در زندگی، نشانی از آسودگی خاطر باقی نمانده است و به راستی، شاید آرامش واقعی تنها از دنیای دیگری حاصل می‌شود.
در مدت جوانی و در عهد کودکی
ما را چه روز رنج و چه هنگام ماتم است؟
هوش مصنوعی: در دوران جوانی و کودکی به چه اندازه سختی و غم را تجربه کردیم؟
در بر مراد خویش یکی دم نمی زند
از بس که با حوادث ایام درهم است
هوش مصنوعی: در کنار آرزوی خود، کسی یک لحظه هم صحبت نمی‌کند، زیرا آن‌چنان با مشکلات و حوادث روزگار درگیر است که فرصتی برای این کار ندارد.
جستم ز روزگار دمی خوش، زمانه گفت
چیزی مجوی بیش که اندر جهان کم است
هوش مصنوعی: لحظاتی شاد را از زندگی طلبیدم، اما دنیا به من پاسخ داد که بیشتر از این چیزی را جستجو نکن، زیرا در این جهان خوشی‌ها بسیار اندک‌اند.
در دست ماست خاتم اقبال و کار عیش
هر روز با شگونه تر از نقش خاتم است
هوش مصنوعی: در اختیار ماست خوشبختی و لذت زندگی، هر روز به شکلی زیباتر و جذاب‌تر از قبل ظاهر می‌شود.
کردم مسلم درین عهد کم کسی است
کو را ز روزگار دلی خوش مسلم است
هوش مصنوعی: در این زمان، کمتر کسی پیدا می‌شود که از روزگار دلش شاد باشد و واقعاً به این امر ایمان داشته باشد.
دارم هر آن چه باید از اسباب خرمی
اما خلاف در دل آزاد و خرم است
هوش مصنوعی: من تمام وسایل خوشبختی را دارم، اما در دل من احساس نارضایتی و غمی وجود دارد.
هر عشرتی که بی دل فارغ کنی هباست
هر شادیی که از سر وحشت کنی غم است
هوش مصنوعی: هر شادی و خوشی که بدون دل و احساس واقعی تجربه کنی، بی‌معنی و بی‌فایده است. و هر شادی که از ترس و استرس ناشی شود، در حقیقت به نوعی غم و اندوه تبدیل می‌شود.
خود غم مگیر با که زنم دم که در جهان
نه یار دلنواز و نه دلدار محرم است
هوش مصنوعی: غم خود را با کسی در میان نگذار، زیرا در این دنیا نه کسی است که دل ما را آرام کند و نه همراهی است که به رازی دل ما اعتماد کنیم.
ای غم به آخر آی! که خامی بسی نمود
این رنج ها که در خم این سبز طارم است
هوش مصنوعی: ای غم به پایان بیا! که من سال‌هاست در این درد و رنج، غم را تحمل کرده‌ام و سختی‌هایی که کشیده‌ام، اکنون در نتیجه‌ی آن بذر امیدی در دل من کاشته شده است.
دیدم روی غصه کنون وقت خوشدلی است
خوردیم زخم فتنه، کنون جای مرهم است
هوش مصنوعی: من دیدم که حالا زمان شادی و خوشحالی است. ما با درد و مشکلات مواجه شدیم، اما حالا وقت آن است که برای درمان و تسکین این زخم‌ها اقدام کنیم.
انصاف ده! که قسمت ما غم بسی رسید
گر زانکه در جهان غم و شادی مقسم است
هوش مصنوعی: انصاف بده! ما سهم زیادی از غم را دریافت کرده‌ایم، چون در این دنیا غم و شادی به طور عادلانه تقسیم می‌شود.