گنجور

شمارهٔ ۳۸

گر به عالم درد فرقت را همی درمان بدی
آنچه دشوارست بر ما از فراق آسان بدی
بیشتر دلها تواند خورد اندوه فراق
راحتی بودی اگر دلها همه یکسان بدی
ور نبودی تلخی فرقت پس از روز وصال
آدمی اندر وصال دوستان سلطان بدی
در جهان کس نیست کو داغی ندارد از فراق
کاج فرقت را هزاران داغ دل بر جان بدی
گر بدیدی زانچه من دیدم ز فرقت صد یکی
کوه خارا از تحمل عاجز و حیران بدی
کاج از درد عزیان شربتی خوردی فلک
تا زمین را از فغانش هر زمان افغان بدی
گر مرا از رفتگان غم نیستی بر جان و دل
پای من از خرمی بر تارک کیوان بدی
بر دل من غصه ها از فرقت ایشان نشست
غصه کی بودی مرا گر نه غم ایشان بدی؟
ور نه زین میدان خاکی گوی بردندی برون
گوی من با خرمی پیوست در میدان بدی
چنبر گردون ز هم بگسستمی از رنج دل
گر مرا یک روز بر گردون دون قزمان یدی
نیست از روی خرد این درد را درمان پدید
آه خوش بودی اگر این درد را درمان بدی
زخم پشتا پشت بر دل باز خورد از غم مرا
نیک بشکستی ازین غم گر همه سندان بدی
فضل ایزد داشت ما را اندرین انده صبور
صعب بودی گر نه فضل و رحمت یزدان بدی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر به عالم درد فرقت را همی درمان بدی
آنچه دشوارست بر ما از فراق آسان بدی
هوش مصنوعی: اگر در دنیای غم فراق، به ما کمک می‌کردی، آنچه برای ما در جدایی سخت و دشوار است، برایت راحت و آسان می‌بود.
بیشتر دلها تواند خورد اندوه فراق
راحتی بودی اگر دلها همه یکسان بدی
هوش مصنوعی: بیشتر دل‌ها قادر به تحمل غم جدایی هستند، اگر احساس آرامش کنی، این در صورتی است که همه‌ی دل‌ها یکسان می‌بودند.
ور نبودی تلخی فرقت پس از روز وصال
آدمی اندر وصال دوستان سلطان بدی
هوش مصنوعی: اگر تلخی جدایی پس از روز ملاقات وجود نداشت، انسان در کنار دوستانش مانند پادشاهی زندگی می‌کرد.
در جهان کس نیست کو داغی ندارد از فراق
کاج فرقت را هزاران داغ دل بر جان بدی
هوش مصنوعی: در دنیا هیچکس نیست که از درد جدایی رنج نبرده باشد، زیرا این جدایی هزاران ناراحتی و دل شکستگی را به همراه دارد.
گر بدیدی زانچه من دیدم ز فرقت صد یکی
کوه خارا از تحمل عاجز و حیران بدی
هوش مصنوعی: اگر تو هم آنچه را که من در جدایی تجربه کرده‌ام می‌دیدی، در می‌یافتی که یک صد کوه سنگین و سخت هم از تحمل آن درد ناتوان و حیران می‌شوند.
کاج از درد عزیان شربتی خوردی فلک
تا زمین را از فغانش هر زمان افغان بدی
هوش مصنوعی: کاج به خاطر درد و غم عزیان نوشیدنی‌ای را چشید که آسمان را واداشت تا هر لحظه به خاطر فریاد او به زمین ناله کند.
گر مرا از رفتگان غم نیستی بر جان و دل
پای من از خرمی بر تارک کیوان بدی
هوش مصنوعی: اگر از رفتن عزیزان غم کمتری دارم، این شادابی و خوشحالی من باعث می‌شود که دل و جانم همچنان سرزنده باشد و بر افق آسمان بدرخشد.
بر دل من غصه ها از فرقت ایشان نشست
غصه کی بودی مرا گر نه غم ایشان بدی؟
هوش مصنوعی: دل من پر از غصه و درد شده است به خاطر جدایی از آن‌ها. اگر غم آن‌ها نبود، من هم هیچ غمی نداشتم.
ور نه زین میدان خاکی گوی بردندی برون
گوی من با خرمی پیوست در میدان بدی
هوش مصنوعی: اگر از این میدان غبارآلود بیرون نروی، من با شادی و نشاط در این میدان بدی ارتباط برقرار کرده‌ام.
چنبر گردون ز هم بگسستمی از رنج دل
گر مرا یک روز بر گردون دون قزمان یدی
هوش مصنوعی: اگر بتوانم از درد دل خود رهایی یابم و به دور گردون بیفتد، دوست دارم که در یک روز بر روی گردون پایین دنیای قزمان باشم.
نیست از روی خرد این درد را درمان پدید
آه خوش بودی اگر این درد را درمان بدی
هوش مصنوعی: این درد را نمی‌توان با عقل و خرد درمان کرد. ای کاش می‌توانستی راهی برای درمان این درد پیدا کنی.
زخم پشتا پشت بر دل باز خورد از غم مرا
نیک بشکستی ازین غم گر همه سندان بدی
هوش مصنوعی: زخم‌ها یکی پس از دیگری بر دلم نشسته‌اند و غم مرا به شدت می‌آزارد؛ اگرچه هر چه قدر هم که بر این غم بیفزایی، به خوبی آن را شکسته‌ای.
فضل ایزد داشت ما را اندرین انده صبور
صعب بودی گر نه فضل و رحمت یزدان بدی
هوش مصنوعی: نعمت و فضل خداوند شامل حال ما شده و در این روزهای سخت و دشوار، صبر و استقامت ما مدیون رحمت و لطف الهی است. اگر این نعمت‌ها نبود، تاب آوردن در این مشکلات بسیار سخت‌تر می‌شد.