شمارهٔ ۳۲
مرا با آنکه با اقبال و با دولت سری دارم
ز عالم نگذرد روزی که از عالم نیازارم
به من بر نگذرد روزی که از تشویش و رنج دل
نه از جنسی اثر بینم نه از عیشی خبر دارم
مرا چون رفته اند از دست یاران و عزیزان هم
اگر رنجور دل باشم به رنج دل سزاوارم
ز دولت هر چه باید داد لیک از غم نکرد ایمن
چه سود ار گل دهد زین سو چو زان سو می نهد خارم؟
زهر بد کز جهان زاید فراق دوستا بتر
ز رنج فرقت ایشان من از انده گرانبارم
فراق آن و رنج این مرا نگذارد آسوده
که تا روزی به شرط خویش حق عیش بگزارم
اگر چه غصه ها بینم ز گردون آه می نکنم
بدان تا هر گرانجانی نگوید من سکبسارم
دلی خوش گر کسی جایی فروشد در همه عالم
منم آن کس که آن دل را به جان و دل خریدارم
به همدم خوش بود عشرت چو حاصل نیست این معنی
دمی ناخوش نهد هر ساعتی ایام دربارم
جهان دیرست تا دارد جفا بر طبع مستولی
اگر انصاف خواهم زو پس از انصاف بیزارم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مرا با آنکه با اقبال و با دولت سری دارم
ز عالم نگذرد روزی که از عالم نیازارم
هوش مصنوعی: من با آنکه در زندگیام خوششانس و خوشبخت هستم، هرگز روزی نخواهد گذشت که از این دنیا و نیازهای آن دل بکنم.
به من بر نگذرد روزی که از تشویش و رنج دل
نه از جنسی اثر بینم نه از عیشی خبر دارم
هوش مصنوعی: روزی نخواهد گذشت که من از نگرانی و درد قلبم رهایی یابم، نه نشانی از دنیا و لذاتش ببینم و نه خبری از خوشیها داشته باشم.
مرا چون رفته اند از دست یاران و عزیزان هم
اگر رنجور دل باشم به رنج دل سزاوارم
هوش مصنوعی: وقتی که دوستان و عزیزانم از دستم رفتهاند، اگر حتی دلم به درد بیافتد، باید بپذیرم که سزاوار این رنج هستم.
ز دولت هر چه باید داد لیک از غم نکرد ایمن
چه سود ار گل دهد زین سو چو زان سو می نهد خارم؟
هوش مصنوعی: از نعمتها و برکات زندگی هر چه بخواهی میتوانی بگیری، اما از درد و غم نمیتوان فرار کرد. چه فایدهای دارد که از این طرف گل بیاید اگر از آن طرف خارها در راهم باشند؟
زهر بد کز جهان زاید فراق دوستا بتر
ز رنج فرقت ایشان من از انده گرانبارم
هوش مصنوعی: فراق دوستان زهر بدی است که از این دنیا به وجود میآید و من از اندوهی که ناشی از جدایی آنان است، بسیار آزردهام.
فراق آن و رنج این مرا نگذارد آسوده
که تا روزی به شرط خویش حق عیش بگزارم
هوش مصنوعی: جدایی از او و درد این وضعیت آسایش را از من سلب کرده است، تا زمانی که به وعده خودم نتوانم زندگی شاد و بیخیالی داشته باشم.
اگر چه غصه ها بینم ز گردون آه می نکنم
بدان تا هر گرانجانی نگوید من سکبسارم
هوش مصنوعی: اگرچه غصهها و مشکلات زیادی را از دنیا میبینم، اما آه و ناله نمیکنم تا کسی دربارهام حرفی نزند و نگوید که من به سختی افتادهام.
دلی خوش گر کسی جایی فروشد در همه عالم
منم آن کس که آن دل را به جان و دل خریدارم
هوش مصنوعی: اگر کسی دلی شاد را به فروش بگذارد، من در تمام جهان آن شخصی هستم که آن دل را با جان و دل میخرم.
به همدم خوش بود عشرت چو حاصل نیست این معنی
دمی ناخوش نهد هر ساعتی ایام دربارم
هوش مصنوعی: اگرچه خوشی و لذت با دوستی زیباست، اما وقتی که بهرهای از آن نیست، حتی یک لحظه ناخوش هم در هر ساعتی از زندگیام بر من سایه میافکند.
جهان دیرست تا دارد جفا بر طبع مستولی
اگر انصاف خواهم زو پس از انصاف بیزارم
هوش مصنوعی: دنیا همواره به ظلم و ستم ادامه میدهد. اگر بخواهم عدالت را جستجو کنم، پس از آن به ستمگری تمایل مییابم.