شمارهٔ ۲۱
جهان فتح من آخر به نوبهار رسد
نهال عیش من آخر به برگ و بار رسد
دلی که کوفته رنج و زخم خورد غم است
به عیش و عشرت بی حد و بی شمار رسد
امید هست کزین پس نوا و واله زیر
به بزم ما بدل ناله های زار رسد
اگر به خاطر هرکس ز گلستان جهان
گهی نسیم گل و گاه زخم خار رسد
چشیدایم بسی زخم خار، وقت آمد
که کار ما به گل لعل آبدار رسد
به عذر یک غم دل گیر کز زمانه رسید
نشاط و خرمی و کام دل، هزار رسد
ز خوش دلی و طرب دست باز نتوان داشت
اگر به خاطر ما گه گهی غبار رسد
ز چشم زخم فنا . . .
ز روزگار چنین غم به روزگار رسد
که گفت یا که؟ گمان برد کز زمانه به ما
غم بزرگ به یک سال در دو بار رسد
رسید موسم آن کز شرابخانه لطف
به دست ما مدد جام خوشگوار رسد
ز تاب دل به سر زلف تابدار رسیم
چو عاشقی که ز هجران به وصل یار رسد
به گوش ما بدل ناله های غمزدگان
حدیث و نکته چون در شاهوار رسد
طرب رسد ز پس غم چنانکه وقت خزان
نسیم کوکبه لطف نوبهار رسد
خروش بربط و بانگ سرود و ناله چنگ
ز بزم بر فلک سبز زر نگار رسد
طراز حاصل این جمله آن تواند بود
که سوی ما مدد لطف کردگار رسد
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جهان فتح من آخر به نوبهار رسد
نهال عیش من آخر به برگ و بار رسد
هوش مصنوعی: دنیا در نهایت به بهار تازهای خواهد رسید و زندگی شادابی که برای خود دارم، در نهایت به ثمر خواهد نشست.
دلی که کوفته رنج و زخم خورد غم است
به عیش و عشرت بی حد و بی شمار رسد
هوش مصنوعی: دل که با درد و رنج آشنا شده، به شادی و خوشیهای بیپایان میرسد.
امید هست کزین پس نوا و واله زیر
به بزم ما بدل ناله های زار رسد
هوش مصنوعی: امید دارم که از این به بعد، آهنگ شاد و سرور به محفل ما بیاید و نالههای غمانگیز و زاری به پایان برسد.
اگر به خاطر هرکس ز گلستان جهان
گهی نسیم گل و گاه زخم خار رسد
هوش مصنوعی: اگر به خاطر هر کسی در زندگی، گاهی نسیم خوشبوی گل را احساس میکنی و گاهی هم زخم خار را، این نشان میدهد که زندگی پر از لحظات خوب و بد است.
چشیدایم بسی زخم خار، وقت آمد
که کار ما به گل لعل آبدار رسد
هوش مصنوعی: ما بارها درد و زخمهای زیادی را تجربه کردهایم، اما اکنون زمان آن رسیده که به نتیجه شیرین و زیبایی دست پیدا کنیم.
به عذر یک غم دل گیر کز زمانه رسید
نشاط و خرمی و کام دل، هزار رسد
هوش مصنوعی: به خاطر یک غم که از زمانه به دل رسیده، هزار خوشی و شادابی و خوشبختی به انسان میرسد.
ز خوش دلی و طرب دست باز نتوان داشت
اگر به خاطر ما گه گهی غبار رسد
هوش مصنوعی: اگر از شادی و خوشحالی دل خوش باشی، نمیتوانی دست خود را باز کنی و هر چه میخواهی به دست آوری؛ زیرا گاهی اوقات مشکلات و غبارهایی بر سر راهمان میآید که ما را دچار نگرانی میکند.
ز چشم زخم فنا . . .
ز روزگار چنین غم به روزگار رسد
هوش مصنوعی: از آسیبهای دنیوی و بدبینی دیگران، غم و اندوه به حال و روز زندگی انسان میرسد.
که گفت یا که؟ گمان برد کز زمانه به ما
غم بزرگ به یک سال در دو بار رسد
هوش مصنوعی: کیست که فکر کند در این دنیا، غم بزرگ فقط در یک یا دو بار در سال به سراغ ما میآید؟ در واقع، مشکلات و غمها همیشه در زندگی وجود دارند.
رسید موسم آن کز شرابخانه لطف
به دست ما مدد جام خوشگوار رسد
هوش مصنوعی: فصل آن فرا رسیده که از میخانه مهربانی، به ما جامی خوشمزه و دلپذیر برسد.
ز تاب دل به سر زلف تابدار رسیم
چو عاشقی که ز هجران به وصل یار رسد
هوش مصنوعی: از درد دل به موهای خوش حالت آن معشوق میرسیم، مانند عاشق که بعد از دوری، به وصال محبوبش میرسد.
به گوش ما بدل ناله های غمزدگان
حدیث و نکته چون در شاهوار رسد
هوش مصنوعی: وقتی که نالههای غمگینان به گوش ما میرسد، حرفها و نکات آنها مانند داستانی مهم و ارزنده به ما میآید.
طرب رسد ز پس غم چنانکه وقت خزان
نسیم کوکبه لطف نوبهار رسد
هوش مصنوعی: شادی به دنبال اندوه میآید، مانند اینکه در فصل پاییز، نسیم ملایم و دلپذیری از محبت بهار به ما میرسد.
خروش بربط و بانگ سرود و ناله چنگ
ز بزم بر فلک سبز زر نگار رسد
هوش مصنوعی: صداهای دلپذیر بربط و سرود و نالهی چنگ از میهمانی به آسمان میرسد و زیباییهای آن را پر میکند.
طراز حاصل این جمله آن تواند بود
که سوی ما مدد لطف کردگار رسد
هوش مصنوعی: این جمله به این معنی است که نتیجه این گفته میتواند این باشد که کمک و لطف پروردگار به ما میرسد.