شمارهٔ ۱۹
کس را فلک ز دست حوادث امان نداد
عنقاست داد او که ازو کس نشان نداد
مرغی که بی مراد بر این آشیان نشست
او را جز از مضیق زوال، آشیان نداد
بر شاخ عمر هیچ کسی غنچه ای ندید
کان غنچه را بهار به دست خزان نداد
فرسود عمر خلق بر امید سود او
وین ساده جز به مایه اصلی زیان نداد
برخوان او نواله خوش هست لیکن او
کس را ز خوان، نواله بجز استوان نداد
بس کس که کرد دیده خود خانی از سرشگ
کین نیلگون سپهر مرا ملک خان نداد
گو کیست کز سپهر نمی دید و خون نخورد؟
یا کیست کز زمانه جوی خورد و جان نداد؟
مسکین جهان چگونه دهد جامه ای کزان؟
یک ریشه نقش بند به دست جهان نداد
از صرف روزگار مجوی ای مجیر هان
چیزی که او به هیچ گرانمایه آن نداد
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کس را فلک ز دست حوادث امان نداد
عنقاست داد او که ازو کس نشان نداد
هوش مصنوعی: هیچکس از دست اتفاقات و حوادث روزگار در امان نمانده است؛ مانند پرنده افسانهای عنقا، که هیچکس نشانی از او ندارد.
مرغی که بی مراد بر این آشیان نشست
او را جز از مضیق زوال، آشیان نداد
هوش مصنوعی: مرغی که بدون هدف و خواسته در این مکان فرود آمد، جز اینکه با سختی و زوال مواجه شود، جایی برای زندگی نداشت.
بر شاخ عمر هیچ کسی غنچه ای ندید
کان غنچه را بهار به دست خزان نداد
هوش مصنوعی: هیچکس در طول عمرش به غنچهای دست نیافت، زیرا آن غنچه هرگز به بهار نمیرسد و در نهایت به دست خزان از بین میرود.
فرسود عمر خلق بر امید سود او
وین ساده جز به مایه اصلی زیان نداد
هوش مصنوعی: عمر مردم در آرزوی بهرهوری از سرمایهها سپری میشود، اما این فرد سادهدل هیچ سودی جز به خاطر سرمایه اصلیاش به دست نیاورده است.
برخوان او نواله خوش هست لیکن او
کس را ز خوان، نواله بجز استوان نداد
هوش مصنوعی: او غذای خوشمزهای را میخواند و آماده میکند، اما هیچ کس جز سنگ را از سفرهاش نمیخورد و سهمی نمیبرد.
بس کس که کرد دیده خود خانی از سرشگ
کین نیلگون سپهر مرا ملک خان نداد
هوش مصنوعی: بسیاری از افرادی که به خاطر غم و اندوه خود اشک ریختهاند و هرگز به رفاه نرسیدند، در حالی که من، با وجود تمام مشکلات، هیچ دلیلی برای تسلیم شدن ندارم و دنیای من نباید به این وضعیت دچار شود.
گو کیست کز سپهر نمی دید و خون نخورد؟
یا کیست کز زمانه جوی خورد و جان نداد؟
هوش مصنوعی: کیست که از آسمان به دور مانده و از درد و رنج بینصیب بوده است؟ یا کیست که از سختیهای زمانه گذر کرده و جانش را فدای آن نکرده است؟
مسکین جهان چگونه دهد جامه ای کزان؟
یک ریشه نقش بند به دست جهان نداد
هوش مصنوعی: مسکین، چگونه ممکن است که این دنیا به کسی چیزی بدهد که خود از آن بیبهره است؟ هیچکس از این جهان به کسی چیزی را به ارث نمیبرد.
از صرف روزگار مجوی ای مجیر هان
چیزی که او به هیچ گرانمایه آن نداد
هوش مصنوعی: ای مجیر، از تغییرات و ناپایداریهای زندگی دنبال چیزی نباش که ارزش زیادی داشته باشد، زیرا او هیچگاه آن را نخواهد داد.