گنجور

شمارهٔ ۱۸

هیچ کس را رنج خاطر در جهان حاصل مباد
وز فراق دوستان کار کسی مشکل مباد
هیچ رنجی نیست بر دل بتر از رنج فراق
هیچ کس را یارب این رنج از جهان بر دل مباد
عقل مردم کم شود در کار فرقت هر زمان
این چنین شربت نصیب مردم عاقل مباد
در بلا منزل گرفت آنکس که ماند اندر فراق
هیچ نازک طبع را اندر بلا منزل مباد
عمر را با رنج دل بی حاصلی حاصل شناس
عمر کس ار دشمنست ار دوست بی حاصل مباد
هر که او گوید فراق دوستان آسان بود
رنج فرقت از دل او یک نفس زایل مباد
از بد و نیک جهان غافل نشستن شرط نیست
هیچ عاقل از بد و نیک جهان غاقل مباد
از تصاریف زمان پای عزیزان در گل است
یارب از دست جهان پای کسی در گل مباد
هست عهدی تا به ما اندوه فرقت مایل است
انده فرقت ازین پس سوی ما مایل مباد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.