شمارهٔ ۵۹
با من ز تو یادگار جز درد نماند
دور از تو ز من جز نفسی سرد نماند
هجری که ز من خون جگر خورد بزیست
صبری که مراعات دلم کرد نماند
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
با من ز تو یادگار جز درد نماند
دور از تو ز من جز نفسی سرد نماند
هوش مصنوعی: با من از تو چیزی جز درد و رنج باقی نمانده و زمانی که دور هستی، من جز نفسهای سرد و بیروحی نداشتهام.
هجری که ز من خون جگر خورد بزیست
صبری که مراعات دلم کرد نماند
هوش مصنوعی: عشقی که به من آسیب زد و باعث درد و رنج شد، دیگر در زندگیام وجود ندارد. صبر و بردباری که روزگاری به خاطر احساساتم تحمل کرد، اکنون دیگر نمانده است.

مجیرالدین بیلقانی