گنجور

شمارهٔ ۸

هات المدام فنار السکر قد سکنت
والروح من طرفک الغناج قد فتنت
بیاور ای دل من تنگ گشته چون دهنت
از آن میی که چو عیش من است و چون سخنت
ما ذا علیک ادام الله لیلتنا
لو ان سرت بعد ما حزنت
مریز خون من ای شوخ تا نگیرد سخت
شه زمانه قزل ارسلان به خون منت

اطلاعات

وزن: مستفعلن فعلن مستفعلن فعلن (بسیط مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هات المدام فنار السکر قد سکنت
والروح من طرفک الغناج قد فتنت
هوش مصنوعی: بیا شراب بریز، زیرا مستی در وجودم جا گرفته و روح من از آواز تو به شدت جذب شده است.
بیاور ای دل من تنگ گشته چون دهنت
از آن میی که چو عیش من است و چون سخنت
هوش مصنوعی: دل من، بیا و به یاد بیاور که چقدر تنگ شده‌ام. مانند دهان تو، که از آن نوشیدنی می‌نوشی، و این نوشیدنی همانند لذت زندگی من است و مانند سخنان تو.
ما ذا علیک ادام الله لیلتنا
لو ان سرت بعد ما حزنت
هوش مصنوعی: چه مشکلی دارد، ای کاش شب ما طولانی شود و تو بعد از غم و اندوهت به راهت ادامه بدهی؟
مریز خون من ای شوخ تا نگیرد سخت
شه زمانه قزل ارسلان به خون منت
هوش مصنوعی: ای نازک‌تر از جان، خون مرا مریز که زمانه‌ای سخت و بی‌رحم، آرزوی انتقام قزل ارسلان را به جان می‌خرد.