گنجور

شمارهٔ ۴۵

غرب الشمس والهوی سکنی
و سهیل بدا من الیمن
این این الکؤوس مترعة
هاتها هاتها و لاتهن
لشکر شب رسید تن چه زنی؟
حبشی دست یافت بر ختنی
ای که از عارض، آفتاب منی
پر کن از باده، کوزه دو منی
هی عین الدیوک ذائبة
فاسقنی یا محلق الاذن
انت روحی و راحتی فاذا
غبت عنی بهت عن بدنی
باده ده عهد چون منی مشکن
گرچه یار شکسته زلف منی
زانکه با عدل ارسلان سلطان
نتوانی که عهد من شکنی

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

غرب الشمس والهوی سکنی
و سهیل بدا من الیمن
هوش مصنوعی: غروب آفتاب و عشق، مکان سکونت و آرامش است و ستاره سهیل از سمت راست تجلی می‌کند.
این این الکؤوس مترعة
هاتها هاتها و لاتهن
هوش مصنوعی: این لیوان‌ها پر شده‌اند، بیا بیا، و اجازه نده که خالی شوند.
لشکر شب رسید تن چه زنی؟
حبشی دست یافت بر ختنی
هوش مصنوعی: لشکر شب به سراغ تو آمده است، آیا حاضری به او پاسخ دهی؟ زن سیاه‌پوستی به معشوقه‌ام دست پیدا کرده است.
ای که از عارض، آفتاب منی
پر کن از باده، کوزه دو منی
هوش مصنوعی: ای کسی که زیبایی‌ات چون آفتاب است، کوزه را پر از شراب کن که دو منی.
هی عین الدیوک ذائبة
فاسقنی یا محلق الاذن
هوش مصنوعی: ای اشکال زشت که به دیوها می‌ماند، به من بنوشان، ای آنکه گوش‌ها را می‌زنی.
انت روحی و راحتی فاذا
غبت عنی بهت عن بدنی
هوش مصنوعی: تو روح منی و آرامش من، پس زمانی که از من دور می‌شوی، بدنم دچار حیرت و سردرگمی می‌شود.
باده ده عهد چون منی مشکن
گرچه یار شکسته زلف منی
هوش مصنوعی: به من باده بده و میانه‌ام را نشکن، هرچند یار من با موهای پریشان است.
زانکه با عدل ارسلان سلطان
نتوانی که عهد من شکنی
هوش مصنوعی: چون با عدالت ارسلان، سلطان، نمی‌توانی عهد من را بشکنی.