گنجور

شمارهٔ ۲۶

ای صدر شاه رتبت قطب فلک جلالت
کایام تحفه تو فتح و ظفر فرستد
بس مدتی نماند کین چار طاق ازرق
هر دم به بارگاهت نزلی دگر فرستد
گردون به مجلس تو از بهر شمع و سفره
هم جرم مه فشاند هم قرص خور فرستد
آخر رسید روزی کز بهر بندگانت
حورا عبیر ساید جوزا کمر فرستد
از بهر تیر ایشان یک ره اشارتی کن
تا سدره شاخ ریزد سیمرغ پر فرستد
نی شد مجیر عمدا تا در ثنات چون نی
از دل نوا سراید وز لب شکر فرستد
زحمت نداد اگر نه می خواست تا به خدمت
جانی شکسته بسته پیشت بدر فرستد
ایمه چه زهره دارد سیمرغ عزلتی کو
پیش هزار عیسی یک سم خر فرستد
دانی که کیست بنده آنکو به چون تو خواجه
یا جان خشک بخشد یا شعر تر فرستد
در زر گرفت مدحت لیکن نه از پی آنک
یا خلق مدح گوید یا خواجه زر فرستد
او بود و نیم جانی با خاطری که از وی
هر لحظه ای به بزمت گنج گهر فرستد
زان طمع در فرستاد این قطعه تا بخوانی
جان ماند و گر بخواهی آن نیز در فرستد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای صدر شاه رتبت قطب فلک جلالت
کایام تحفه تو فتح و ظفر فرستد
هوش مصنوعی: ای سر و گردن شاه، تو که در جایگاه بلند و مشخصی قرار داری، ای کسی که بزرگی تو مانند قطب آسمان است، در روزی خاص به تو پیروزی و موفقیت هدیه داده می‌شود.
بس مدتی نماند کین چار طاق ازرق
هر دم به بارگاهت نزلی دگر فرستد
هوش مصنوعی: مدت زیادی نخواهد گذشت که این چهارطاقی آبی رنگ هر لحظه هدیه‌ای تازه به درگاه تو بیاورد.
گردون به مجلس تو از بهر شمع و سفره
هم جرم مه فشاند هم قرص خور فرستد
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر برگزاری مهمانی تو، هم نور ماه را می‌تاباند و هم نان را به سوی تو می‌آورد.
آخر رسید روزی کز بهر بندگانت
حورا عبیر ساید جوزا کمر فرستد
هوش مصنوعی: بالاخره روزی خواهد رسید که برای خدمتگزارانت، حوری‌های زیبا در دل بهشت با هزاران نعمت و زیبایی به استقبال بیایند و شاداب و با جلوه‌ای خاص، خود را نشان دهند.
از بهر تیر ایشان یک ره اشارتی کن
تا سدره شاخ ریزد سیمرغ پر فرستد
هوش مصنوعی: برای دلجویی از آنها یک اشاره کن تا درخت سدر، شاخه‌هایش را بریزد و پرهای سیمرغ را بفرستد.
نی شد مجیر عمدا تا در ثنات چون نی
از دل نوا سراید وز لب شکر فرستد
هوش مصنوعی: نی به طور عمدی به صورت مجیر (چوب نی) درآمده است تا در ستایش و عشق ورزی، مانند نی که از دلش نوا و آهنگ می‌سازد، طنین‌انداز شود و از لبانش شیرینی کلام جاری گردد.
زحمت نداد اگر نه می خواست تا به خدمت
جانی شکسته بسته پیشت بدر فرستد
هوش مصنوعی: اگر زحمتی نمی‌کشید، به این معنی است که او در تلاش نبود تا به شما نشان دهد که چقدر برایش ارزشمند هستید و عشقش را با تمام وجود به شما عرضه کند.
ایمه چه زهره دارد سیمرغ عزلتی کو
پیش هزار عیسی یک سم خر فرستد
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف مقام و ارزش سیمرغ، که نماد کمال و بلندی است، می‌پردازد. به نوعی می‌گوید که سیمرغ، در مقایسه با عظمت و مقام خود، توانایی و جرات نداشته که در برابر هزار پیامبر عیسی، یک سم خر را ارسال کند. این بیان، نشان‌دهنده تفاوت در قدرت و عظمت موجودات است.
دانی که کیست بنده آنکو به چون تو خواجه
یا جان خشک بخشد یا شعر تر فرستد
هوش مصنوعی: می‌دانی بنده کیست؟ کسی که مانند تو یا به کسی که جانش را از دست داده، زندگی می‌بخشد یا شعر زنده و تازه‌ای فرستاده است.
در زر گرفت مدحت لیکن نه از پی آنک
یا خلق مدح گوید یا خواجه زر فرستد
هوش مصنوعی: مدح و ستایش به طلا و ثروت تعلق ندارد، بلکه تنها به خاطر خود شخصیت و ارزش فرد است، نه اینکه کسی به خاطر ثروت یا مقام، در پی ستایش باشد.
او بود و نیم جانی با خاطری که از وی
هر لحظه ای به بزمت گنج گهر فرستد
هوش مصنوعی: او در کنار من بود و نیمه جانی داشتم که هر لحظه از او به یادگار، گنجی از خوب و زیبایی به قلبم می‌فرستاد.
زان طمع در فرستاد این قطعه تا بخوانی
جان ماند و گر بخواهی آن نیز در فرستد
هوش مصنوعی: از آنجا که امیدی به تو دارم، این قطعه را برایت فرستادم تا بخوانی. اگر بخواهی، جان من نیز در اختیار توست.