شمارهٔ ۱۷
کرم پناه جهان عز دین تویی که ز تو
بها و عزت دین هر زمان برافزونست
خدای داند و او عالم الخفیاتست
که بر کمال بزرگیش عقل مفتونست
که دوستداری و اخلاص من به حضرت تو
به غایتی است که از حد وهم بیرونست
به تیغ، مهر تو از من جدا نشاید کرد
از آنکه مهر تو با خون و گوشت معجونست
که از ثنای تو نثرم چو صنعت صنعاست
که از مدیح تو نظمم چو در مکنونست
ثنا بلطف کرامت مدام مسموعست
دعا به حسن اجابت همیشه مقرونست
تویی که بر من و امثال من اگر چه کمند
ترا به فیض عطا منتی دگرگونست
هزار بار فزون گوشمال رای تو خورد
مه منیر که از گردنان گردونست
بگویم این و ترا دم نمی دهم بالله
که در یکی دم تو صد لطیفه مضمونست
عطاست کز تو و از طبع تست ناموزون
بجز عطا حرکات تو جمله موزونست
چرا ز حال من و رنج من نمی پرسی؟
که هر شبی ز عرض بر تنم شبیخونست
هزار بار دلم زخمهای حادثه خورد
ولیک هرگز ازین سان نبود کاکنونست
گرفته ام که نگویی مرا که تو چونی؟
که این شرف نه سزاوار قدر هر دونست
مرا که وقت کرم سر جریده فرمایی
درین میانه فراموش کرده ای چونست؟
دعاست اینکه شب و روز تو همایون باد
برین حدیث چه حاجت که خود همایونست؟
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کرم پناه جهان عز دین تویی که ز تو
بها و عزت دین هر زمان برافزونست
هوش مصنوعی: ای کرم و رحمت تو، پناهگاه تمام جهان هستی، تویی که به خاطر وجود تو، ارزش و عزت دین هر لحظه بیشتر میشود.
خدای داند و او عالم الخفیاتست
که بر کمال بزرگیش عقل مفتونست
هوش مصنوعی: خداوند که دانای همه رازهاست، به قدری بزرگ و کامل است که عقل انسان در برابر عظمت او حیران و گیج میشود.
که دوستداری و اخلاص من به حضرت تو
به غایتی است که از حد وهم بیرونست
هوش مصنوعی: عشق و وفاداری من به شما به اندازهای است که فراتر از تصور و اندیشه انسان قرار دارد.
به تیغ، مهر تو از من جدا نشاید کرد
از آنکه مهر تو با خون و گوشت معجونست
هوش مصنوعی: تاجایی که به تو مهر و محبت دارم، هیچ چیز نمیتواند این ارتباط را قطع کند، زیرا عشق تو عمیقتر از هیچ چیز دیگری است و به زندگیام گره خورده است.
که از ثنای تو نثرم چو صنعت صنعاست
که از مدیح تو نظمم چو در مکنونست
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که ستایش و توصیف تو برای من مانند یک هنر است، آنقدر زیبا و ماهرانه که نگنجد. همچنین، نظم و شعری که درباره تو میسرایم، به اندازهای ارزشمند و پنهان است که در دل خود یک گنجینه به شمار میرود.
ثنا بلطف کرامت مدام مسموعست
دعا به حسن اجابت همیشه مقرونست
هوش مصنوعی: ستایش با لطف و بزرگواری همیشه شنیده میشود، و دعا به همراه نیکی و اجابت همواره همراه است.
تویی که بر من و امثال من اگر چه کمند
ترا به فیض عطا منتی دگرگونست
هوش مصنوعی: تو هستی که بر من و امثال من، اگرچه من در وضعیت ضعفی قرار دارم، اما نعمت و لطف تو به گونهای است که بار دیگر مرا تغییر داده است و از این بابت، من نسبت به تو دین دارم.
هزار بار فزون گوشمال رای تو خورد
مه منیر که از گردنان گردونست
هوش مصنوعی: چندین بار از تو شنیدهام که به من تذکر دادهای، اما من همچنان به آنچه که تو میگویی، توجهی نمیکنم، چون عظمت و شور حیات من از والایی آسمانهاست.
بگویم این و ترا دم نمی دهم بالله
که در یکی دم تو صد لطیفه مضمونست
هوش مصنوعی: میگویم که اگر بخواهم دربارهات صحبت کنم، نمیتوانم فقط به یک نفس اشاره کنم، زیرا در هر نفس تو نکات زیبایی نهفته است.
عطاست کز تو و از طبع تست ناموزون
بجز عطا حرکات تو جمله موزونست
هوش مصنوعی: عطری که از وجود و طبیعت تو ناشی میشود، نامنظم است، اما تمام حرکات و رفتارهای تو به جز آن، هماهنگ و موزون است.
چرا ز حال من و رنج من نمی پرسی؟
که هر شبی ز عرض بر تنم شبیخونست
هوش مصنوعی: چرا از وضعیت و درد من نمیپرسی؟ چون هر شب مانند یک حمله به جانم است.
هزار بار دلم زخمهای حادثه خورد
ولیک هرگز ازین سان نبود کاکنونست
هوش مصنوعی: دل من هزاران بار از مشکلات و سختیها زخم خورده است، اما هرگز مانند الان این چنین آسیبدیده و نگران نبودهام.
گرفته ام که نگویی مرا که تو چونی؟
که این شرف نه سزاوار قدر هر دونست
هوش مصنوعی: من به خودم این اجازه را دادهام که از تو نپرسم وضعیتت چگونه است، چون این مقام و جایگاه شایستهی هر کس نیست.
مرا که وقت کرم سر جریده فرمایی
درین میانه فراموش کرده ای چونست؟
هوش مصنوعی: چرا در این میان من را که وقت لطف و مهربانی توست فراموش کردهای؟
دعاست اینکه شب و روز تو همایون باد
برین حدیث چه حاجت که خود همایونست؟
هوش مصنوعی: این دعاست که روز و شب تو خوشبخت و خوشیمن باشد. مگر نیاز به بیان این موضوع است که خود تو در حقیقت خوشبختی؟