شمارهٔ ۱۵
شاها بدان خدای که در دست قدرتش
هفت آسمان چو مهره به دست مشعبدست
فرمان دهی که در خم چوگان حکم اوست
آن گویهای زر که برین سبز گنبد است
کین بنده تا ز خدمت بزم تو دور ماند
روزی دمی خوش از دل او بر نیامدست
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شاها بدان خدای که در دست قدرتش
هفت آسمان چو مهره به دست مشعبدست
هوش مصنوعی: ای پادشاه! به خداوندی که هفت آسمان را مانند مهرهای در دست قدرت خود دارد، توجه کن.
فرمان دهی که در خم چوگان حکم اوست
آن گویهای زر که برین سبز گنبد است
هوش مصنوعی: فرماندهی که در بازی چوگان قدرتش را اعمال میکند، همان توپهای زرینی هستند که بر روی این گنبد سبز قرار دارند.
کین بنده تا ز خدمت بزم تو دور ماند
روزی دمی خوش از دل او بر نیامدست
هوش مصنوعی: این بنده هرگز نتوانسته است لحظهای خوش را از دل خود احساس کند، چون که از حضور در محفل تو دور مانده است.