شمارهٔ ۱۳
ای آنکه لطیفه های طبعت
اجرا ده صد هزار جان است
کلک تو به شکل هست ماری
کش آب حیات در دهان است
با همت تو چهار طاقی است
این سقف که نامش آسمان است
در هر چه همی کنم تأمل
قدر سخنت ورای آن است
طبعم چو ز بهر مدحت تو
ماننده گل همه دهان است
شاید که ز من گلاب خواهی
یعنی که وجود در میان است
با این همه از مجیر جان خواه
چه جای گلاب اصفهان است؟
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای آنکه لطیفه های طبعت
اجرا ده صد هزار جان است
هوش مصنوعی: ای کسی که لطافتهای ذاتیات را به نمایش میگذاری، هزاران جان در وجودت زنده است.
کلک تو به شکل هست ماری
کش آب حیات در دهان است
هوش مصنوعی: قلم تو به شکلی شبیه مار، نوشیدنی جاودانی را در دهان دارد.
با همت تو چهار طاقی است
این سقف که نامش آسمان است
هوش مصنوعی: با تلاش و اراده تو، این سقف که به آن آسمان میگویند، به شکل یک چهار طاقی درآمده است.
در هر چه همی کنم تأمل
قدر سخنت ورای آن است
هوش مصنوعی: در هر کاری که انجام میدهم، باید به عمق و اهمیت کلامم بیشتر از آنچه که به نظر میرسد، توجه کنم.
طبعم چو ز بهر مدحت تو
ماننده گل همه دهان است
هوش مصنوعی: طبیعت من وقتی در پی ستایش توست، به مانند گلی است که همه گلبرگهایش باز شدهاند.
شاید که ز من گلاب خواهی
یعنی که وجود در میان است
هوش مصنوعی: شاید تو بخواهی از من عطر گل بگیری، یعنی اینکه من هم در این دنیا وجود دارم.
با این همه از مجیر جان خواه
چه جای گلاب اصفهان است؟
هوش مصنوعی: با وجود این همه زیبایی و جذابیت که در زندگی وجود دارد، دیگر چه نیازی به گلاب اصفهان است؟