گنجور

شمارهٔ ۷۳

ای به حسن آفت جهان که تویی
که شناسد ترا چنان که تویی؟
همه عالم بتان عشوه دهند
نه ازین دست دلستان که تویی
از تو دور اوفتاده ام عجب است
این چنین در میان جان که تویی
گفتی آیی درین میان که منم
من که باشم در آن میان که تویی؟
بی وفا خواندیم چه می خوانی؟
خسته ای را بدان زبان که تویی
نیک دانی که بی وفا نه منم
ای نکو روی بد گمان که تویی
گر به درد تو شاد نیست مجیر
بی وفا باد همچنان که تویی

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای به حسن آفت جهان که تویی
که شناسد ترا چنان که تویی؟
هوش مصنوعی: ای زیبایی که در جهان مانند تو وجود ندارد، چه کسی می‌تواند تو را آن‌چنان که هستی بشناسد؟
همه عالم بتان عشوه دهند
نه ازین دست دلستان که تویی
هوش مصنوعی: همه موجودات در دنیا فریب و دلربایی دارند، اما این دلربایی‌ای که تو داری، هیچ‌کدامش به پای تو نمی‌رسد.
از تو دور اوفتاده ام عجب است
این چنین در میان جان که تویی
هوش مصنوعی: عجب است که من از تو فاصله گرفته‌ام، در حالی که تو در عمق جان من هستی.
گفتی آیی درین میان که منم
من که باشم در آن میان که تویی؟
هوش مصنوعی: گفتی که در اینجا خواهی آمد، اما من می‌پرسم که من کجا هستم وقتی تو در اینجا هستی؟
بی وفا خواندیم چه می خوانی؟
خسته ای را بدان زبان که تویی
هوش مصنوعی: خواندن نامهربانی‌های تو را به چه دلیلی ادامه می‌دهی؟ خسته‌ای را با زبانی که خود تو استفاده می‌کنی، درک کن.
نیک دانی که بی وفا نه منم
ای نکو روی بد گمان که تویی
هوش مصنوعی: خوب می‌دانی که ناسازگار و بی‌وفا من نیستم، ای چهره زیبا، بدگمانی نکن که این تو هستی که چنین می‌کنی.
گر به درد تو شاد نیست مجیر
بی وفا باد همچنان که تویی
هوش مصنوعی: اگر مجیر به خاطر درد تو خوشحال نیست، به حالش غم مخور، چون خودت نیز وفادار نبودی.